stress
سیده اسماء حسینی؛ محدثه دهقانی؛ امین رفیعی پور؛ زهرا مظفری وانانی
چکیده
مقدمه: ویروس کووید-19 در طول زمان تغییر شکل میدهد و همچنان در جهان موجود است. بنابراین میزان پذیرش واکسن و عوامل اثر گذار بر آن باید بررسی شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجیگر ویژگیهای شخصیتی در رابطه میان میزان پذیرش واکسن کرونا با اضطراب، افسردگی و استرس در دوران همهگیری کووید-19 بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی و به ...
بیشتر
مقدمه: ویروس کووید-19 در طول زمان تغییر شکل میدهد و همچنان در جهان موجود است. بنابراین میزان پذیرش واکسن و عوامل اثر گذار بر آن باید بررسی شود. هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش میانجیگر ویژگیهای شخصیتی در رابطه میان میزان پذیرش واکسن کرونا با اضطراب، افسردگی و استرس در دوران همهگیری کووید-19 بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی-همبستگی و به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعة آماری شامل کلیة بزرگسالان 18 تا 60 سال شهر تهران بود، که 388 نفر (۸۱ مرد و ۲۵۷ زن) از آنها به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه کوتاه هگزاکو، پرسشنامه افسردگی، اضطراب و استرس و پرسشنامه دانش، نگرش، کاربست و نگرانیها واکسن کووید-19 استفاده شد. سپس دادهها با نرمافزار SPSS (نسخه 24) و AMOSE (نسخه 24) تحلیل شدند.
یافتهها: نتایج نشان داد که اضطراب، افسردگی، استرس بر ویژگیهای شخصیتی (۴۱/۰=β و ۰۰۱/۰>P) اثر مثبت و بر مقاومت یا پذیرش واکسن (۱۵/۰-=β و ۰۱۳/۰=P) اثر معکوس معنیدار و همچنین ویژگیهای شخصیتی بر مقاومت یا پذیرش واکسن (۱۳/۰-=β و ۰۲۱/۰=P) اثر معکوس و معنیداری دارد.
نتیجهگیری: نتایج حاکی از آن است که متغیر ویژگیهای شخصیتی میتواند نقش میانجی (۰۳۸/۰=P) را در رابطه اضطراب، افسردگی، استرس بر مقاومت یا پذیرش واکسن داشته باشد.
مداخلات روانشناختی در سلامت و بیماریها
محسن جلالی؛ الناز پوراحمدی اسفستانی
چکیده
مقدمه: در طول همهگیری کووید-19، مطالعات متعددی شیوع اضطراب و افسردگی را در زنان باردار شناسایی کردهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر نوروفیدبک بر اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال در زنان باردار انجام شد.
روش: این پژوهش یک طرح آزمایشی تکآزمودنی از نوع طرح خط پایه چندگانه با دوره پیگیری بود. 3 زن باردار مبتلا به اضطراب بارداری ...
بیشتر
مقدمه: در طول همهگیری کووید-19، مطالعات متعددی شیوع اضطراب و افسردگی را در زنان باردار شناسایی کردهاند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر نوروفیدبک بر اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال در زنان باردار انجام شد.
روش: این پژوهش یک طرح آزمایشی تکآزمودنی از نوع طرح خط پایه چندگانه با دوره پیگیری بود. 3 زن باردار مبتلا به اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال براساس روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و به صورت پلکانی به تحقیق وارد شدند. ابزارهای به کار رفته شامل درمان نوروفیدبک، مقیاسهای اضطراب بارداری و مقیاس افسردگی بک- ویرایش دوم بود. دادهها با استفاده از تحلیل چشمی، اندازه اثر و درصد بهبودی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته: نوروفیدبک بهطور معناداری موجب کاهش شدت علائم اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال شد، بهطوریکه درصد بهبودی برای بیمار اول، دوم و سوم در علائم اضطراب بارداری بهترتیب 72، 74 و 71 درصد و در علائم افسردگی پریناتال 72، 77 و 77 درصد بهدست آمد. تحلیلهای دیداری و نتایج تحلیلهای درونموقعیتی و بینموقعیتی نیز حاکی از تفاوت معنادار بین مرحله خط پایه و مداخله برای همه آزمودنیها بود (PND>70 و PAND>50). ماندگاری اثر نوروفیدبک در مرحله پیگیری نیز تایید شد.
نتیجهگیری: نوروفیدبک در بهبود علایم زنان باردار مبتلا به اضطراب بارداری و افسردگی پریناتال موثر است. نتیجه این پژوهش و پژوهشهای مشابه میتوانند در حوزههای تشخیصی و درمانی علائم روانی در زنان باردار مورد استفاده قرار گیرد.
مسعود هاشمی؛ الهام فروزنده؛ مریم حیدرپور
چکیده
مقدمه: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی هیجانی و پایبندی به درمان در بیماران دیابتی مبتلا به افسردگی است. روش: مطالعه حاضر یک مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه مورد مطالعه شامل افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مبتلا به افسردگی مراجعهکننده به ...
بیشتر
مقدمه: هدف این مطالعه بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پریشانی هیجانی و پایبندی به درمان در بیماران دیابتی مبتلا به افسردگی است. روش: مطالعه حاضر یک مطالعه نیمهتجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری سه ماهه بود. جامعه مورد مطالعه شامل افراد مبتلا به دیابت نوع 2 مبتلا به افسردگی مراجعهکننده به مراکز درمانی شهر اصفهان در شش ماهه اول سال 1400 بود. در این مطالعه 33 بیمار دیابتی افسرده با روش نمونهگیری داوطلبانه و هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه گمارش شدند. گروه آزمایش به مدت 10 هفته تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (10 جلسه) قرار گرفتند. پرسشنامههای مورد استفاده در این مطالعه شامل پرسشنامه افسردگی (بک و همکاران، 1996) (DQ)، پرسشنامه پریشانی هیجانی (کسلر و همکاران، 2002) (EDQ) و پرسشنامه پایبندی به درمان (موریسکی، انگ، کراسول -وود و وارد، 2008) (TCQ) بود. دادهها با استفاده از تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی با بهرهگیری از نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی، پریشانی هیجانی و پایبندی به درمان در بیماران دیابتی افسرده تأثیر معناداری داشته است (0001>P) و توانسته افسردگی و پریشانی هیجانی را کاهش داده و پایبندی به درمان را در این بیماران بهبود بخشد. نتیجهگیری: بر اساس یافتههای حاصل از پژوهش حاضر، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهرهگیری از شش فرایند اصلی پذیرش، گسلش، خود بهعنوان زمینه، ارتباط با زمان حال، ارزشها و عمل متعهدانه، میتواند روشی موثر برای کاهش پریشانی هیجانی و بهبود پایبندی به درمان بیماران دیابتی مبتلا به افسردگی باشد.
1. فرایندهای روانشناختی و اجتماعی مرتبط با علائم بیماری ها
زهرا آذری قهفرخی؛ مجتبی انصاری شهیدی؛ مهران شاه زمانی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی (پس از عمل جراحی قلب باز) انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران تحت جراحی قلب باز ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی (پس از عمل جراحی قلب باز) انجام گرفت. روش: روش پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران تحت جراحی قلب باز با علائم افسردگی مراجعهکننده به بیمارستانهای تخصصی قلب (چمران، سینا و میلاد) شهر اصفهان در شش ماهه دوم سال 1398 بود. در این پژوهش تعداد 36 بیمار قلبی با علائم افسردگی با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و با گمارش تصادفی در گروههای آزمایش و گواه جایدهی شدند (17 بیمار در گروه آزمایش و 19 بیمار در گروه گواه). خانواده بیماران حاضر در گروه آزمایش مداخله آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده را طی دو ماه در 8 جلسه 75 دقیقهای دریافت نمودند. پرسشنامههای مورد استفاده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی (بک و همکاران، 1996)، پرسشنامه سازگاری اجتماعی (بل، 1962) و پرسشنامه رفتارهای خودمراقبتی (گالینا و همکاران، 2015) بود. دادههای حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بونفرنی با استفاده از نرمافزار آماری SPSS23 مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده بر سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی تأثیر معنادار دارد (p<0/001). نتیجهگیری: بر اساس یافتههای پژوهش حاضر میتوان چنین نتیجه گرفت که آموزش حمایت اجتماعی مبتنی بر خانواده با بهرهگیری از ایجاد حلقههای حمایت اجتماعی و تقویت و بازسازی گروه اجتماعی حمایتکننده میتواند به عنوان یک مداخله موثر جهت بهبود سازگاری اجتماعی و رفتارهای خودمراقبتی بیماران قلبی با علائم افسردگی مورد استفاده گیرد.
مرضیه طالب زاده شوشتری؛ مهشید احمدنژاد
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علی احساس کهتری و خود مهارگری با افسردگی، اضطراب و استرس از طریق میانجیگری حمایت اجتماعی در زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی بود. روش: جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی شهر اهواز در سال 1399 را شامل میشود. طرح پژوهش همبستگی و بهشیوه مدلیابی معادلات ساختاری بود. در همین راستا ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علی احساس کهتری و خود مهارگری با افسردگی، اضطراب و استرس از طریق میانجیگری حمایت اجتماعی در زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی بود. روش: جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی شهر اهواز در سال 1399 را شامل میشود. طرح پژوهش همبستگی و بهشیوه مدلیابی معادلات ساختاری بود. در همین راستا با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند، نمونهای برابر با 250 نفر از بین کسانی که پرسشنامه علائم قبل از قاعدگی را تکمیل کرده بودند، انتخاب شد. دادهها با استفاده از ابزار غربالگری علائم قبل از قاعدگی (2011)، شاخص مقایسهای احساس کهتری (1995)، پرسشنامه خودمهارگری - فرم کوتاه (2004)، مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (2007) و مقیاس حمایت اجتماعی ادراکشده (1986) جمعآوری شد. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از نرمافزارهای SPSS25 و Amos22 استفاده شد. یافتهها: نتایج بیانگر برازندگی مدل پیشنهادی با دادهها بود. همچنین یافتهها نشان داد که حمایت اجتماعی، رابطه احساس کهتری بر افسردگی و استرس، همچنین رابطه خودمهارگری بر افسردگی و استرس را میانجیگری میکند. اما در این پژوهش اثر غیر مستقیم حمایت اجتماعی در رابطه احساس کهتری بر اضطراب و خودمهارگری بر اضطراب یافت نشد (P<0/05). همچنین مسیر مستقیم احساس کهتری با استرس و حمایت اجتماعی با اضطراب تایید نشد و از مدل نهایی حذف شد. نتیجهگیری: بنابراین، حمایت اجتماعی میتواند یک عامل موثر در زنان دارای سندروم پیش از قاعدگی در رابطه با متغیرهای احساس کهتری، خودمهارگری، افسردگی، اضطراب و استرس در نظر گرفته شود.
مهناز رستمی امین؛ محمدرضا ذوقی پایدار
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مصاحبه انگیزشی و طرحواره درمانی تلفیقی با مصاحبه انگیزشی و بر کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه بود. روش: روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر، بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستان ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مصاحبه انگیزشی و طرحواره درمانی تلفیقی با مصاحبه انگیزشی و بر کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه بود. روش: روش پژوهش حاضر نوع نیمه آزمایشی، با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر، بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه مراجعهکننده به بخش دیالیز بیمارستان بعثت همدان در سال 1394 بودند. نمونه پژوهش 45 بیمار بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل جایگزین شدند. بیماران گروههای آزمایش مداخلات مربوطه را به مدت 10 جلسه، بهصورت فردی دریافت نمودند. دادههای بهدستآمده از مقیاس (HADS)، با آزمونهای آماری تحلیل کواریانس تک متغیره و چند متغیره مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروههای آزمایش و کنترل تفاوت معنیداری مشاهده میشود (01/0 P<). نتایج آزمون بن فرونی نشان داد بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروههای آزمایش و کنترل تفاوت معنیداری مشاهده میشود (01/0< P)؛ اما بین میانگین نمرات افسردگی و اضطراب گروههای آزمایش تفاوت معنیداری مشاهده نمیشود (01/0 P>). نتیجهگیری: بر اساس نتایج بهدستآمده، پیشنهاد میگردد روانشناسان و متخصصان سلامت از این دو روش درمانی برای کاهش افسردگی و اضطراب بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه استفاده نمایند.
مهدی آزاد؛ زهرا باقرزاده گلمکانی؛ احمد منصوری؛ محسن دوستکام
چکیده
مقدمه: پسوریازیس یک بیماری پوستی مزمن است که اثر زیادی بر سلامت روان بیماران دارد. ازاینرو، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر نگرانی تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی بیماران پسوریازیس بود. روش: این مطالعه به روش نیمه آزمایشی همراه با پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل بر روی 30 نفر از افراد مبتلا به پسوریازیس شهر ...
بیشتر
مقدمه: پسوریازیس یک بیماری پوستی مزمن است که اثر زیادی بر سلامت روان بیماران دارد. ازاینرو، هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان فراشناختی بر نگرانی تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی بیماران پسوریازیس بود. روش: این مطالعه به روش نیمه آزمایشی همراه با پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل بر روی 30 نفر از افراد مبتلا به پسوریازیس شهر مشهد انجام شد. نمونهها به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایدهی شدند. گروه آزمایش تحت مداخله 8 جلسهای درمان فراشناختی قرار گرفتند، درحالیکه گروه کنترل هیچ مداخلهای را دریافت نکردند. پرسشنامه نگرانی تصویر بدنی (BICI)، مقیاس درجهبندی اضطراب همیلتون (HAM-A) و پرسشنامه افسردگی بک-II (BDI-II) در مورد شرکتکنندگان اجرا گردید. دادههای بهدستآمده با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیره در نرمافزار SPSS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: یافتههای پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در نمرههای نگرانی تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی تفاوت معنادار وجود دارد (05/0>p). نتیجهگیری: روش درمان فراشناختی تأثیر بسزایی بر کاهش نگرانی تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی بیماران پسوریازیس دارد و درمانگران میتوانند از این روش در جهت کاهش نگرانی تصویر بدنی، اضطراب و افسردگی این بیماران استفاده نمایند.
ملیحه عابدزاده یامی؛ محمود جاجرمی؛ کاوه حجت
چکیده
مقدمه: نظریه سیستمهای مغزی رفتاری بیان میکند سطح فعالیت این سیستم با طیف وسیعی از اختلالات هیجانی ازجمله افسردگی و اضطراب مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسی افسردگی بیماران ام.اس براساس سیستمهای مغزی رفتاری با میانجیگری انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی در قالب مدل علّی بود. روش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی از طریق مدل ...
بیشتر
مقدمه: نظریه سیستمهای مغزی رفتاری بیان میکند سطح فعالیت این سیستم با طیف وسیعی از اختلالات هیجانی ازجمله افسردگی و اضطراب مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسی افسردگی بیماران ام.اس براساس سیستمهای مغزی رفتاری با میانجیگری انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی در قالب مدل علّی بود. روش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی از طریق مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران ام.اس. شهر مشهد بودند و نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای بهکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه استاندارد افسردگی بک (1972)، سیستم مغزی رفتاری کارور و وایت (1994)، انعطافپذیری شناختی دنیس ووندروال (2010) و اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، پاسخ دادند. برای تحلیل دادهها از مدل یابی ساختاری و نرمافزار 21Amos و 21SPSS استفادهشده است. یافتهها: نتایج نشان داد سیستم مغزی رفتاری فعالساز و انعطافپذیری شناختی رابطه منفی و معناداری با افسردگی دارند. سیستم مغزی رفتاری بازدارنده، اجتناب شناختی رابطه مثبت و معناداری با افسردگی دارند. نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که اثر غیرمستقیم استانداردشده سیستم رفتاری فعالساز بر افسردگی معنادار است و سیستم بازدارنده نیز بهواسطه انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی بر افسردگی اثر غیرمستقیم معناداری دارد. سیستم رفتاری فعالساز بهطور منفی و سیستم رفتاری بازدارنده بهطور مثبت میتواند افسردگی را پیشبینی کند.
اندیشه گلشن؛ مجید ضرغام حاجبی؛ ناصر صبحی قراملکی
چکیده
مقدمه: ناتوانی نهتنها در جسم، بلکه بیشتر در نگرش معلولین وجود دارد. نگرشهای منفی و موانع اجتماعی سبب کاهش عزت نفس و افزایش افسردگی آنان میشود. هدف پژوهش بررسی اثر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر نگرش صمیمانه، عزت نفس و افسردگی زنان معلول جسمی- حرکتی کاشان در سال 1398 بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه با طرح پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: ناتوانی نهتنها در جسم، بلکه بیشتر در نگرش معلولین وجود دارد. نگرشهای منفی و موانع اجتماعی سبب کاهش عزت نفس و افزایش افسردگی آنان میشود. هدف پژوهش بررسی اثر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر نگرش صمیمانه، عزت نفس و افسردگی زنان معلول جسمی- حرکتی کاشان در سال 1398 بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری 48 زن معلول زیر نظر بهزیستی بود که 40 نفر به شیوه تصادفی انتخاب و در دو گروه مساوی قرار گرفتند. ابزار پژوهش، مقیاسهای نگرش صمیمانه تریدول، عزت نفس آیزنک و افسردگی بک بود. پس از انجام پیشآزمون از گروهها، آموزش تحلیل رفتار متقابل طی 8 جلسه، برای گروه آزمایش برگزار شد. سپس از دو گروه پسآزمون و یک ماه بعد آزمون پی گیری، گرفته شد. برای تحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده گردید. یافتهها: آموزش گروهی سبب افزایش عزت نفس، نگرش صمیمانه، صمیمیت ذهنی، صمیمیت عاطفی و کاهش افسردگی معلولین گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، شد (01/0≥ P). میانگین نمرات این متغیرها در گروه آزمایش، در پسآزمون و پی گیری، در یک سطح آماری بودند که نشاندهنده پایداری اثرات آموزش بود. نتیجهگیری: آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل از طریق شناخت ارزشهای وجودی و بهبود ارتباط بین فردی در بهبود نگرش و عزت نفس و کاهش افسردگی معلولین مؤثر میباشد.
شهناز گیلی؛ وحید صادقی فیروزآبادی؛ سید عباس حقایق؛ علیرضا علیزاده قویدل؛ حسن رضایی جمالویی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی شهر تهران در سال 1398 انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمعآوری دادهها از طرح پیشآزمون-پسآزمون (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی شهر تهران در سال 1398 انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمعآوری دادهها از طرح پیشآزمون-پسآزمون (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران قلبی شهر تهران تشکیل دادند که از بین آنها 45 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان هیجان مدار 9 جلسه 60 دقیقهای و گروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای 5 جلسه 20 دقیقهای تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل افسردگی (بک، استیر و براون، 1996) و اضطراب (بک، اپستین، براون و استر، 1988) بودند که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون مورداستفاده قرار گرفتند. تجزیهوتحلیل اطلاعات بهدستآمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرمافزار spss24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس) انجام گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که هر دو مداخله بهکاررفته در این پژوهش میتوانند بهطور معناداری اضطراب و افسردگی بیماران قلبی را بهبود بخشیدند (05/0p <)، با این تفاوت که مداخله مبتنی بر درمان هیجان مدار دارای تأثیر بیشتری بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی بود. بهعلاوه در مرحله پسآزمون-پیگیری تفاوت معنیدار مشاهده نشد (05/0p <) که بیانگر پایداری تغییرات مداخله است. نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش، درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای، مداخلات مؤثری در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران قلبی دارند اما تأثیر درمان هیجان مدار بیشتر بود.
مریم رجبی؛ سعید ملیحی الذاکرینی؛ جوانشیر اسدی؛ محمدرضا میرزایی
چکیده
مقدمه: دیابت از شایعترین بیماریهای مزمن عصر حاضر است که عدم تعادل سطوح کلسترول و پریشانی روانشناختی نظیر افسردگی را به همراه دارد. لذا با توجه به اثرات منفی سطوح بالای کلسترول و افسردگی در روند کنترل و درمان دیابت، ارائه مداخلاتی جهت تعدیل کلسترول و بهبود افسردگی در این گروه احساس میشود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ...
بیشتر
مقدمه: دیابت از شایعترین بیماریهای مزمن عصر حاضر است که عدم تعادل سطوح کلسترول و پریشانی روانشناختی نظیر افسردگی را به همراه دارد. لذا با توجه به اثرات منفی سطوح بالای کلسترول و افسردگی در روند کنترل و درمان دیابت، ارائه مداخلاتی جهت تعدیل کلسترول و بهبود افسردگی در این گروه احساس میشود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش فراشناختی بر کلسترول (LDL)، کلسترول (HDL) و افسردگی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون بود. بهمنظور اجرای پژوهش از زنان مبتلا به دیابت نوع 2 در مرکز دیابت شهید شعبانی اصفهان بهصورت دردسترس 50 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و کنترل (25 نفر) گمارده شدند. از پرسشنامه افسردگی بک (BDI) در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه برای سنجش افسردگی و از آزمایش خون بهمنظور سنجش کلسترول (LDL) و کلسترول (HDL) استفاده شد. پس از اجرای پیشآزمون، گروه آزمایش جلسات آموزش فراشناختی به مدت 8 جلسهی 90 دقیقهای هفتگی را دریافت نمودند و گروه کنترل در لیست انتظار بودند. دادهها از طریق تحلیل واریانس با اندازههای مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل گردید. یافتهها: با تعدیل نمرات پیشآزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر کلسترول (LDL)، کلسترول (HDL) و افسردگی در مرحله پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p <). نتیجهگیری: میتوان از آموزش فراشناختی در جهت تعدیل کلسترول (کاهش کلسترول (LDL) و افزایش کلسترول (HDL)) و بهبود افسردگی بیماران مبتلا به دیابت استفاده نمود.
مریم پرنیان خوی؛ لیلا کهتری؛ علی قره داغی؛ مریم عیدی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن بهصورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستان ولیعصر تبریز ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن بهصورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستان ولیعصر تبریز و مطب چندین نفر از متخصصان شهر تبریز در سهماهه سوم سال 1398، بودند که دارای علائم افسردگی بودند. نمونهی پژوهش 30 نفر بودند که بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی به گروههای آزمایش و کنترل بهصورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش بهصورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر خودشفقتی قرار گرفتند، درحالیکه اعضای گروه کنترل هیچگونه مداخلهی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمعآوری دادهها، پرسشنامهی پذیرش و عمل برای سنجش اجتناب تجربهای و پرسشنامهی آمیختگی شناختی بودند. برای تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی در کاهش اجتناب تجربهای (03/0>P) و آمیختگی شناختی (01/0>P) بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی تأثیر معناداری داشته است. نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر خودشفقتی، روشی مؤثر در کاهش اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی بوده است.
محسن کریمی راهجردی؛ منصور سودانی؛ مریم غلامزاده جفره؛ پرویز عسگری
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ بود. روش: روش اینپژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران دیابتی نوع ۲شهر مشهد در سال 1398 بود. در این پژوهش 4 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاسهای ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ بود. روش: روش اینپژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران دیابتی نوع ۲شهر مشهد در سال 1398 بود. در این پژوهش 4 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاسهای افسردگی، رضایت جنسی و پرسشنامه کیفیت زندگی پاسخ دادند. دادهها با استفاده از شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل دادهها نشان داد که درمان بهزیستی روانشناختی بر کاهش افسردگی و بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ اثربخش است. نتیجهگیری: میتوان از درمان بهزیستی روانشناختی بهعنوان یک راهبرد کوتاهمدت رواندرمانی که با پیامدهای مثبت در زندگی فردی و بین فردی همراه است، برای کاهش افسردگی، بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ استفاده کرد.
نسرین شهبازی؛ زهره لطیفی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش خودشفابخشی بر افسردگی، شدت درد ادراکشده و اضطراب مرتبط با درد در بیماران مبتلا به سردرد مزمن در سال 1398 انجام شد. روش: پژوهش نیمهتجربی حاضر با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه با دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. تعداد 60 نفر از مراجعهکنندگان به یکی از بیمارستانهای شهر اصفهان با ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش خودشفابخشی بر افسردگی، شدت درد ادراکشده و اضطراب مرتبط با درد در بیماران مبتلا به سردرد مزمن در سال 1398 انجام شد. روش: پژوهش نیمهتجربی حاضر با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه با دو گروه آزمایش و کنترل اجرا شد. تعداد 60 نفر از مراجعهکنندگان به یکی از بیمارستانهای شهر اصفهان با سابقه شکایت سردرد مزمن از طریق نمونهگیری دردسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 30 نفری جایگزین شدند. ابزارهای این پژوهش؛ پرسشنامههای افسردگی زونک (1965)، درد مکگیل (1997) و اضطراب درد مککراکن (1967) بود. دادهها با استفاده از تحلیل آماری اندازهگیری مکرر تجزیهوتحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد که آموزش خودشفابخشی در بهبود افسردگی، کاهش شدت درد ادراکشده و کاهش اضطراب مرتبط با درد شرکتکنندگان در آموزش خودشفابخشی در پسآزمون و پیگیری تأثیر معناداری داشته است (001/0>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد آموزش خودشفابخشی با کاهش استرس فیزیولوژیک از طریق درمان خاطرات سلولی مخرب، اصلاح سبک زندگی و آموزش تکنیکهای آرامسازی، موجب کاهش سردرد افراد مبتلا شده است؛ بنابراین میتوان از این روش بهعنوان یک رویکرد جدید با اثرات نسبتاً پایدار برای کاهش سردردهای مزمن در مراکز درمانی و خدمات روانشناختی استفاده نمود.
مهدی شمالی احمدآبادی؛ ناصر محمدی احمدآبادی؛ عاطفه برخورداری احمدآبادی
چکیده
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر ...
بیشتر
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر یزد در سال 1398 بود. با روش نمونهگیری در دسترس، 22 نفر بهعنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 11 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه استاندارد اضطراب، استرس و افسردگی لاویبوند، در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله واقعیتدرمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. در پایان نیز دادههای پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و در سطح معنیداری 05/0 تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، در مرحله پسآزمون کاهش معناداری پیدا کرده و این کاهش در مرحله پیگیری پایدار مانده است (001/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش، واقعیتدرمانی گروهی میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر در کاهش مشکلات روانشناختی افراد دیابت نوع دو موردتوجه قرار گیرد.
علی محمد رضایی؛ طیبه شریفی؛ احمد غضنفری؛ الهام افلاکی؛ محمد جعفر بهره دار
چکیده
مقدمه: لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. این تغییر در ساختار خلقی افراد باعث ایجاد افسردگی و تغییر در کیفیت زندگی افراد میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت برافسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک ...
بیشتر
مقدمه: لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. این تغییر در ساختار خلقی افراد باعث ایجاد افسردگی و تغییر در کیفیت زندگی افراد میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان مبتنی بر شفقت برافسردگی، اضطراب، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه گواه میباشد.جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستانهای شهر شیرازمیباشد (N=750), که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه گواه 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) تقسیم شدند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل مقیاس افسردگی بک، اضطرابزونگ (SAS) و کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی بود. یافتهها: دادههای گرداوری شده با روش تحلیل کواریانس نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پسآزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p <0.001). نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاکی از تأثیر روشهای درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT)، درمان مبتنی بر شفقت (CFT) بر بهبود افسردگی، اضطراب و کیفیت زندگی آزمودنیهای مورد مطالعه دارد. برای تبیین میتوان چنین گفت که رویکرددرمانی مبتنی بر شفقت برای افراد دارای بیماری لوپوس سیستمیک تحت درمان مناسباست چرا که با زندگی روزمره ورفتارهای آنها درطی روز همخوانی دارد.
شیدا شریفی ساکی؛ احمد علیپور؛ علیرضا آقا یوسفی؛ محمد رضا محمدی؛ باقر غباری بناب
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان شفقت به خود با افسردگی در زنان دارای سرطان پستان با میانجیگری اضطراب مرگ بود.روش: این پژوهش در دسته پژوهشهای توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستانها و مرکز پزشکی مهدیه، بیمارستان امام خمینی، بیمارستان فیروزگر و بیمارستان پارس ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر بررسی ارتباط میان شفقت به خود با افسردگی در زنان دارای سرطان پستان با میانجیگری اضطراب مرگ بود.روش: این پژوهش در دسته پژوهشهای توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری آن شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستانها و مرکز پزشکی مهدیه، بیمارستان امام خمینی، بیمارستان فیروزگر و بیمارستان پارس تهران در سال 1396 بود که با استفاده از فرمول کوکران 397 نفر از آنان بهصورت در دسترس انتخاب و به پرسشنامههای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک (2001)، پرسشنامه سبک دلبستگی به خدا روات و کرک پاتریک (2002) و پرسشنامه اضطراب مرگ تمپلر (1979) پاسخ دادند و دادههای آن با روش معادلات ساختاری و بهوسیله نرمافزار آماری smart PLS مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت.یافته ها: یافتهها نشان داد تماممسیرهای واردشده در مدل حاضر در سطح معنیداری (p>0/01) تائید میگردد. این نتایج بیانگر آن است که هم مسیرهای مستقیم و هم مسیرهای غیرمستقیم با افسردگی تأثیر معنیداری دارد ولی مسیرهایی که به مسیر اضطراب مرگ بر افسردگی نسبت به مسیرهای دیگر اعتبار بیشتری دارد. نتیجهگیری: در شکلگیری افسردگی زنان مبتلابه سرطان پستان عوامل معنوی و روانی ازجمله سبکهای دلبستگی به خدا و اضطراب مرگ نقش دارد. این امر دلالت بر کارآمدی متغیرهای معنویت با متغیرهای روانشناختی ازجمله اضطراب و افسردگی دارد.
بیماریهای مزمن مانند سرطان،دیابت،ایدز، قلبی-عروقی ، ام اس و ....
مهسا قربانی؛ احمد علیپور؛ مهناز علی اکبری دهکردی
دوره 6، شماره 23 ، آذر 1396، ، صفحه 151-167
چکیده
مقدمه:شواهدی پژوهشی در رابطه با اثربخشی رویکرد مثبت گرا بر اختلالاتی چون افسردگی،اضطراب و کاهش هیجانات منفی وجود دارد.این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات رویکرد مثبت گرا بر افسردگی،عزت نفس،امید به زندگی و تصویر بدنی زنان ماستکتومی انجام شد.روش:طرح تحقیق مطالعه حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه ...
بیشتر
مقدمه:شواهدی پژوهشی در رابطه با اثربخشی رویکرد مثبت گرا بر اختلالاتی چون افسردگی،اضطراب و کاهش هیجانات منفی وجود دارد.این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی مداخلات رویکرد مثبت گرا بر افسردگی،عزت نفس،امید به زندگی و تصویر بدنی زنان ماستکتومی انجام شد.روش:طرح تحقیق مطالعه حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بوده است که در آن تعداد 30 نفر از زنانی که در بیمارستان تجریش مرکز تحقیقات سرطان تهران تحت عمل ماستکتومی قرار گرفته بودند بصورت در دسترس و بعد از احراز ملاک ورود به پژوهش و اجرای پیش آزمون،انتخاب گردیدند و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند..بعد از اجرای مداخلات مربوط به رویکرد مثبت گرا در شش جلسه به گروه مورد مداخله،پس آزمون اجرا و نتایج جمع آوری شدند و با استفاده از نرم افزارSPSS تحلیل شد.یافته ها:یافته های حاصل از اجرای تحلیل کوواریانس نشان داد که رویکرد مثبت گرا توانست افسردگی در افراد را کاهش دهد و عزت نفس،تصویر بدنی و امید را در آنها افزایش دهد.نتیجه گیری:در نهایت نتیجه گیری:بر اساس یافته های پژوهش میتوان چنین نتیجه گیری کرد که رویکرد مثبت گرا با توجه به فنون و تکنیک های مختص خود میتواند در کار با افراد ماستکتومی شده مفید و مؤثر باشد.
وحید صادقی فیروزآبادی؛ معصومه بارانی؛ مریم بختیاری؛ مهشید مهدی زاده؛ سعید ایمانی
دوره 6، شماره 22 ، شهریور 1396، ، صفحه 51-72
چکیده
مقدمه: روان درمانی تکمیلی یکی از درمانهای مشتقشده از درمان شناختی-رفتاری است که از طریق کاهش آشفتگیهای روانی و ایجاد روحیه مبارزهجویی، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان را افزایش میدهد. در این مطالعه هدف این بود که تأثیر رواندرمانی تکمیلی بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به بدخیمی خونی مورد بررسی قرار گیرد.روش: ...
بیشتر
مقدمه: روان درمانی تکمیلی یکی از درمانهای مشتقشده از درمان شناختی-رفتاری است که از طریق کاهش آشفتگیهای روانی و ایجاد روحیه مبارزهجویی، کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان را افزایش میدهد. در این مطالعه هدف این بود که تأثیر رواندرمانی تکمیلی بر اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به بدخیمی خونی مورد بررسی قرار گیرد.روش: جامعه مورد مطالعه، بیماران مبتلا به بدخیمی خونی مراجعهکننده به بیمارستان طالقانی در سال 1394 بودند. در این پژوهش 5 آزمودنی با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. هر آزمودنی پرسشنامه اضطراب و افسردگی بیمارستان را تکمیل کرد.یافتهها: نتایج نشان داد رواندرمانی تکمیلی موجب کاهش معنادار اضطراب و افسردگی بیماران مبتلا به بدخیمیهای خونی شد. نتیجهگیری: رواندرمانی تکمیلی میتواند به کاهش آشفتگیهای روانی بیماران کمک کند.
سوسن علیزاده فرد؛ مینا خلیلی؛ مجید صفاری نیا
دوره 6، شماره 21 ، خرداد 1396، ، صفحه 17-28
چکیده
مقدمه: میگرن از جمله بیماریهای ناتوانکننده دنیای امروز است. از جمله مهمترین علل روانشناختی آن میتوان به افسردگی، استرس و اضطراب اشاره نمود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش درمان روانشناختی "آموزش شادی فوردایس" بر کاهش استرس، اضطراب، افسردگی و علائم میگرن مبتلایان است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون- پس آزمون ...
بیشتر
مقدمه: میگرن از جمله بیماریهای ناتوانکننده دنیای امروز است. از جمله مهمترین علل روانشناختی آن میتوان به افسردگی، استرس و اضطراب اشاره نمود. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش درمان روانشناختی "آموزش شادی فوردایس" بر کاهش استرس، اضطراب، افسردگی و علائم میگرن مبتلایان است. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گروه کنترل بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به میگرن شهر تهران بود که در سال 1394 برای درمان به متخصصان مغز و اعصاب مراجعه کرده بودند که از بین آنها 40 نفر در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل (20 نفر در هر گروه) گمارده شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه DASS-21، پرسشنامه سردرد میگرن اهواز و بسته آموزش شادی به شیوه فوردایس بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس چند متغیری و یک متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان دادند که روش آموزش شادی فوردایس منجر به کاهش معنادار علائم میگرن، افسردگی و استرس در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شده، اما تغییر نمرات اضطراب گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل معنادار نبوده است. نتیجهگیری: یافتههای پژوهشی نشان میدهند که برنامه آموزش شادی فوردایس با کاهش افسردگی و استرس منجر به کاهش علائم میگرن در افراد مبتلا به میگرن خواهد شد.
جنبه های روانشناختی در سلامت و بیماریها
انیس خوش لهجه صدق
دوره 6، شماره 21 ، خرداد 1396، ، صفحه 116-128
چکیده
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان فراشناختی در کاهش علایم افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به یبوست شهر تهران بود که به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کردند و تشخیص افسردگی و اضطراب شدید در مورد آنان داده شد. روش: در این پژوهش روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل به کار گرفته شد. 30 نفر از افرادی که تشخیص افسردگی ...
بیشتر
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان فراشناختی در کاهش علایم افسردگی و اضطراب در بیماران مبتلا به یبوست شهر تهران بود که به مراکز درمانی شهر تهران مراجعه کردند و تشخیص افسردگی و اضطراب شدید در مورد آنان داده شد. روش: در این پژوهش روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل به کار گرفته شد. 30 نفر از افرادی که تشخیص افسردگی و اضطراب شدید در مورد آنان داده شد، به تصادف در دو گروه آزمایشی و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه درمان دارویی دریافت کردند و توسط آزمون افسردگی بک ویرایش دوم و آزمون اسپیلبرگ مورد پیشآزمون و پسآزمون قرار گرفتند. همچنین پس از 3 ماه مورد پیگیری قرار گرفتند. در این پژوهش برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون آماری MANCOVA استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن بود که درمان فراشناختی در کاهش علایم افسردگی و اضطراب به طور معناداری موثر بوده است.نتایج پژوهش حاکی از آن است که درمان فراشناختی با تمرکز بر سندرم شناختی توجهی و چالش با باورهای فراشناختی میتواند علایم افسردگی و اضطراب را کاهش دهد.
سهیلا رحمانی؛ سمانه محمدپور؛ بیژن پیرنیا؛ اسحاق سامخانیان؛ عابد مهدوی
دوره 5، شماره 18 ، تیر 1395، ، صفحه 21-34
چکیده
هدف: توجه به علائم روانشناختی بیماران سرطان پستان به دلیل تاثیر نیرومند بر ابتلا، سیر و پیشآگهی این بیماری، بسیار مهم است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان فراشناختی به شیوه گروهی بر افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و دوره پیگیری (2 ماه ...
بیشتر
هدف: توجه به علائم روانشناختی بیماران سرطان پستان به دلیل تاثیر نیرومند بر ابتلا، سیر و پیشآگهی این بیماری، بسیار مهم است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی درمان فراشناختی به شیوه گروهی بر افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد. روش: پژوهش حاضر، نیمهآزمایشی با پیشآزمون-پسآزمون و دوره پیگیری (2 ماه و 4 ماه) بود که در اسفند 1391 تا اردیبهشت 1392 انجام شد. در این پژوهش 24 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان مراجعهکننده به بیمارستان امام حسین شهر تهران به شیوه نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه درمان فراشناختی (n=12) و گروه گواه (n=12) قرار گرفتند و با استفاده از مصاحبه ساختاریافته بالینی (SCID)، پرسشنامه اضطراب، افسردگی و استرس (DASS-21) و پرسشنامه نشخوار فکری (RRS) مورد پیشآزمون قرار گرفتند. سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت آموزش درمان فراشناختی قرار گرفت و گروه گواه هیچ مداخلهایی دریافت نکرد. در پایان هر دو گروه مورد پسآزمون و 2 مرحله پیگیری (2 ماه و 4 ماه) قرار گرفتند و دادهها با استفاده از نرمافزار 20-SPSS و روش تحلیل کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گواه پس از اجرای درمان فراشناختی تفاوت معناداری وجود دارد) 005/0> .(P به طوریکه، میانگین نمره افسردگی و نشخوار فکری گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش یافت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش که نشان داد درمان فراشناختی در کاهش علائم افسردگی و نشخوار فکری زنان مبتلا به سرطان پستان موثر میباشد، میتوان پیشنهاد داد که به غربالگری روانشناختی بیماران مبتلا به سرطان پرداخته و بیماران نیازمند مداخله طی کارآزماییهای بالینی مناسب مورد توجه قرار بگیرند.
محمد مهدی بابائی منقاری؛ علی خالق خواه
دوره 5، شماره 17 ، فروردین 1395، ، صفحه 119-134
چکیده
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی با افسردگی بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور شهرستان آمل بود. روش: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 497 نفر از بیماران تالاسمی بودند. از بین جامعه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 100 نفر از بیماران به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب گردید. ابزار پژوهش پرسشنامههای ...
بیشتر
مقدمه: هدف این پژوهش بررسی رابطه بین کیفیت زندگی و سلامت معنوی با افسردگی بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور شهرستان آمل بود. روش: روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل 497 نفر از بیماران تالاسمی بودند. از بین جامعه آماری بر اساس فرمول کوکران تعداد 100 نفر از بیماران به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب گردید. ابزار پژوهش پرسشنامههای کیفیت زندگی، سلامت معنوی و افسردگی بود. دادهها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه به روش همزمان و تحلیل مسیر تحلیل شد. یافتهها: بین مؤلفههای کیفیت زندگی و سلامت معنوی با افسردگی بیماران تالاسمی رابطه وجود دارد. به عبارتی میتوان از طریق مؤلفههای کیفیت زندگی و سلامت معنوی، افسردگی بیماران مبتلا به تالاسمی را پیشبینی نمود. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که بعد جسمی کیفیت زندگی، سلامت مذهبی و سلامت وجودی از طریق متغیر بعد روانی کیفیت زندگی بر افسردگی بیماران تالاسمی اثر غیرمستقیم میگذارد ولی بعد روانی کیفیت زندگی بر افسردگی بیماران تالاسمی اثر مستقیم میگذارد. نتیجهگیری: با توجه به نتایج فوق بررسی کیفیت زندگی، افسردگی و سلامت معنوی بیماران مبتلا به تالاسمی میتواند به برنامهریزی در جهت اتخاذ تدابیری بهمنظور پیشگیری از افسردگی و بهبود کیفیت زندگی و سلامت معنوی منجر گردد.
سیده زهرا علی بخشی؛ احمد علیپور؛ ولی اله فرزاد؛ مهناز علی اکبری دهکردی
دوره 4، شماره 13 ، فروردین 1394، ، صفحه 41-52
چکیده
مقدمه: هدف از این پژوهش، بررسی نقش واسطهای افسردگی در رابطۀ بین دلبستگی و سبک فرزند پروری با چاقی و اضافهوزن نوجوانان دختر است. روش: طرح پژوهش توصیفی بوده و جامعه آماری را تمامی دانشآموزان دختر ساکن شهر تهران تشکیل میدهند که 114 نفر از این دانشآموزان با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ...
بیشتر
مقدمه: هدف از این پژوهش، بررسی نقش واسطهای افسردگی در رابطۀ بین دلبستگی و سبک فرزند پروری با چاقی و اضافهوزن نوجوانان دختر است. روش: طرح پژوهش توصیفی بوده و جامعه آماری را تمامی دانشآموزان دختر ساکن شهر تهران تشکیل میدهند که 114 نفر از این دانشآموزان با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای بهعنوان نمونه انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای افسردگی، اضطراب و تنیدگی، پرسشنامه فرزند پروری بامریند و پرسشنامه دلبستگی نوجوانان به والدین و همسالان استفاده شد. یافتهها: مدل ارائه شده مبتنی بر نقش واسطهای افسردگی از برازندگی قابل قبولی برخوردار است و نتایج تحلیل مسیر نشان میدهد که مسیر مستقیم دلبستگی به چاقی معنادار نیست اما مسیر غیرمستقیم آن با واسطه افسردگی معنادار است. همچنین افسردگی واسطه معناداری برای رابطه فرزند پروری با چاقی به شمار میرود. نتایج تحلیل مسیر نیز نشان داد که افسردگی میتواند در رابطه بین دلبستگی و سبک فرزند پروری با چاقی و اضافهوزن نقش واسطهای داشته باشد. نتیجهگیری: یافتهها از وجود مکانیسمهای روانشناختی زیربنایی در بروز چاقی و اضافهوزن در نوجوانان دختر حمایت میکند؛ بنابراین توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمانهای مناسبتر به پژوهشگران و درمانگران یاری میرساند.
فاطمه اکبری؛ محسن دهقانی؛ مجتبی حبیبی
دوره 4، شماره 13 ، فروردین 1394، ، صفحه 73-88
چکیده
مقدمه: هرچند شواهدی درباره ارتباط متغیرهای فاجعهآفرینی و رضایت زناشویی با افسردگی در بیماران درد مزمن وجود دارد اما اینکه آیا ارتباط مذکور پس از کنترل اثر متغیرهای مداخلهگر همچنان معنیدار است یا خیر، موردبررسی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی سهم فاجعهآفرینی درد و رضایت زناشویی در پیشبینی افسردگی پس از کنترل اثر ...
بیشتر
مقدمه: هرچند شواهدی درباره ارتباط متغیرهای فاجعهآفرینی و رضایت زناشویی با افسردگی در بیماران درد مزمن وجود دارد اما اینکه آیا ارتباط مذکور پس از کنترل اثر متغیرهای مداخلهگر همچنان معنیدار است یا خیر، موردبررسی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی سهم فاجعهآفرینی درد و رضایت زناشویی در پیشبینی افسردگی پس از کنترل اثر شدت درد، ترس از درد و ناتوانی ناشی از درد انجام شده است. روش: در یک طرح توصیفی ـ همبستگی از بین بیمارانی که به کلینیک ارتوپدی بیمارستان آتیه و کلینیک درد رسا مراجعه کرده بودند و با توجه به معیارهای ورود و خروج، 121 بیمار انتخاب شدند و از آنها خواسته شد که به پرسشنامههای مقیاس دیداری شدت درد، مقیاس فاجعهآمیز کردن درد، ترس از حرکت، ناتوانی ناشی از درد، مقیاس افسردگی و رضایت زناشویی پاسخ دهند. یافتهها: تحلیل دادهها نشان داد که افسردگی با رضایت زناشویی همبستگی منفی معنادار و با فاجعهآفرینی، ترس از درد و ناتوانی بیمار همبستگی مثبت معناداری داشت. در تحلیل رگرسیون، فاجعهآفرینی و رضایت زناشویی توانستند افسردگی را فراتر از اثر شدت درد، ترس از درد و ناتوانی ناشی از درد پیشبینی کنند. نتیجه گیری: با توجه به اینکه افکار فاجعهآفرین و رضایت زناشویی پایین خلق افسرده را در بیماران درد مزمن پیشبینی میکند لذا اگر در کنار برنامه درمانی این بیماران برای کاهش درد، از راهکارهای شناختی مربوط به کاهش افکار فاجعهآفرینی و نیز رویکردهای زوجدرمانی در جهت افزایش رضایت زناشویی آنها استفاده شود، میتوان به پیشگیری از افسردگی این بیماران کمک کرد.