فروغ عباسی؛ فردین مرادی منش؛ فرح نادری؛ سعید بختیارپور
چکیده
مقدمه: بیماری آسم یک مشکل عمده در اغلب نقاط دنیا میباشد که هنوز تشخیص و معالجه آن یک معضل بهداشتی است و سالانه تعداد زیادی از مبتلایان به آسم جان خود را از دست میدهند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس ادراکشده و ادراک از بیماری در افراد مبتلا به آسم بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا ...
بیشتر
مقدمه: بیماری آسم یک مشکل عمده در اغلب نقاط دنیا میباشد که هنوز تشخیص و معالجه آن یک معضل بهداشتی است و سالانه تعداد زیادی از مبتلایان به آسم جان خود را از دست میدهند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر استرس ادراکشده و ادراک از بیماری در افراد مبتلا به آسم بود. روش: جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مبتلا به آسم مراجعهکننده به کلینیکهای آسم و آلرژی شهر بوشهر در سال 1398 بودند که تعداد 40 نفر از آنان به روش داوطلبانه انتخاب و در گروه آزمایشی و کنترل (هر گروه 20 نفر) قرار گرفتند. بهمنظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامههای استرس ادراکشده کوهن، کامارک و مرملستین (1983)و ادراک از بیماری موس-موریس و همکاران (2002) استفاده شد. روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون - پسآزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایشی تحت درمان پذیرش و تعهد قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچگونه مداخلهای دریافت نکردند. دادهها با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که درمان پذیرش و تعهد بر کاهش استرس ادراکشده و افزایش ادراک از بیماری افراد مبتلا به آسم اثربخش بود (05/0>p). نتیجهگیری: باتوجه به نتایج بهدستآمده، میتوان از این درمان در جهت کاهش استرس ادراکشده و افزایش ادراک از بیماری افراد مبتلا به آسم بهره برد و از این راه به کاهش تنش بیماران مبتلا به آسم کمک نمود.
آسیه شریعتمدار؛ فاطمه قاسمی نیایی
چکیده
مقدمه: امروزه در هر بحرانی رسانهها و بازتابهای خبری آنها نقش بسیار مهمی در چگونگی مقابله با بحران ایفا میکنند، هرچند مخاطبین این اخبار با واکنش فعال یا منفعلانه میتوانند در این جریان اثرگذار باشند، در همین راستا بررسی پویاییهای این ارتباط متقابل و نقشی که میتواند بر استرس ادراکشده افراد در دوران قرنطینگی بیماری کرونا ...
بیشتر
مقدمه: امروزه در هر بحرانی رسانهها و بازتابهای خبری آنها نقش بسیار مهمی در چگونگی مقابله با بحران ایفا میکنند، هرچند مخاطبین این اخبار با واکنش فعال یا منفعلانه میتوانند در این جریان اثرگذار باشند، در همین راستا بررسی پویاییهای این ارتباط متقابل و نقشی که میتواند بر استرس ادراکشده افراد در دوران قرنطینگی بیماری کرونا داشته باشد، هدفی است که محققین در این پژوهش به دنبال آن هستند. روش: این پژوهش با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی و بر اساس تجارب زیسته 15 زن و مرد در خرمآباد، قزوین و قم بود که با نمونهگیری غیر تصادفی نظری انجام شد. روش گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که به دلیل محدودیتهای اجرایی بهصورت مجازی و از طریق واتساپ صورت گرفت. یافتهها: اطلاعات بهدستآمده در این پژوهش شامل سه محور اصلی نقش تعاملی فرد رسانه، محور دوم با عنوان استرسهای ادراکشده پس از مواجهه با اخبار مرگ در رسانههای مجازی و سومین محور با عنوان سبکهای مقابلهای افراد پس از مواجهه با اخبار مرگ و تجربه فشار روانی است که هریک دارای مضامین و زیرمضمونهای مختص به خود میباشد. نتیجهگیری: با توجه به نقش تعاملی فرد و رسانههای مجازی و تأثیراتی که میتوانند بر ایجاد استرس افراد بگذارند، مجموعه راهبردهای مقابلهای بهکار برده شده شامل مقابلههای اجتنابی (اجتناب از مواجهه با مشکل و حل آن)، تمرکززدایی ذهنی از بحران، مراقبتهای بهداشتی و طبی، تمرکز بر جنبههای مثبت زندگی، جستجوی حمایت و تکیهگاه و تغییر نگرش و فلسفه زندگی با زیر مؤلفههای مختص به هر یک، میتواند در قالب الگوهای کاربردی در مواقع بحرانی جهت پیشگیری از آسیبهای جسمانی و روانی و افزایش سطح سازگاری افراد بهکار برده شوند.
ملیحه عابدزاده یامی؛ محمود جاجرمی؛ کاوه حجت
چکیده
مقدمه: نظریه سیستمهای مغزی رفتاری بیان میکند سطح فعالیت این سیستم با طیف وسیعی از اختلالات هیجانی ازجمله افسردگی و اضطراب مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسی افسردگی بیماران ام.اس براساس سیستمهای مغزی رفتاری با میانجیگری انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی در قالب مدل علّی بود. روش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی از طریق مدل ...
بیشتر
مقدمه: نظریه سیستمهای مغزی رفتاری بیان میکند سطح فعالیت این سیستم با طیف وسیعی از اختلالات هیجانی ازجمله افسردگی و اضطراب مرتبط است. هدف از پژوهش حاضر بررسی افسردگی بیماران ام.اس براساس سیستمهای مغزی رفتاری با میانجیگری انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی در قالب مدل علّی بود. روش: این تحقیق توصیفی از نوع همبستگی از طریق مدل یابی معادلات ساختاری است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران ام.اس. شهر مشهد بودند و نمونه به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای بهکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه استاندارد افسردگی بک (1972)، سیستم مغزی رفتاری کارور و وایت (1994)، انعطافپذیری شناختی دنیس ووندروال (2010) و اجتناب شناختی سکستون و داگاس (2004)، پاسخ دادند. برای تحلیل دادهها از مدل یابی ساختاری و نرمافزار 21Amos و 21SPSS استفادهشده است. یافتهها: نتایج نشان داد سیستم مغزی رفتاری فعالساز و انعطافپذیری شناختی رابطه منفی و معناداری با افسردگی دارند. سیستم مغزی رفتاری بازدارنده، اجتناب شناختی رابطه مثبت و معناداری با افسردگی دارند. نتیجهگیری: نتایج نشان میدهد که اثر غیرمستقیم استانداردشده سیستم رفتاری فعالساز بر افسردگی معنادار است و سیستم بازدارنده نیز بهواسطه انعطافپذیری شناختی، اجتناب شناختی بر افسردگی اثر غیرمستقیم معناداری دارد. سیستم رفتاری فعالساز بهطور منفی و سیستم رفتاری بازدارنده بهطور مثبت میتواند افسردگی را پیشبینی کند.
فائزه بخشعلی زاده ایرانی؛ شهریار شهیدی؛ عبدالرحیم حزینی
چکیده
مقدمه: شیوه مواجهه آدمی با مقوله مرگ تأثیر شگرفی بر شیوه زیستن او دارد بهگونهای که می تواند انسان را بهسوی زندگی اصیل و معنادار سوق دهد یا موجب ناامیدی، پوچی و بی معنایی زندگی باشد. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به نگرش این بیماران نسبت به مرگ و معنای زندگی بود. روش: در این پژوهش از طرح تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده ...
بیشتر
مقدمه: شیوه مواجهه آدمی با مقوله مرگ تأثیر شگرفی بر شیوه زیستن او دارد بهگونهای که می تواند انسان را بهسوی زندگی اصیل و معنادار سوق دهد یا موجب ناامیدی، پوچی و بی معنایی زندگی باشد. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به نگرش این بیماران نسبت به مرگ و معنای زندگی بود. روش: در این پژوهش از طرح تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. 11 نفر از بیماران تحت مراقبت تسکینی در بیمارستان فیروزگر و مرکز کنترل و پیشگیری از سرطان آلاء به روش هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تفسیر داده ها به روش کلایزی انجام شد. یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه در 6 خوشه اصلی "مرگ، گذاری به دنیایی جدید"، "مرگ، پلی رو به روشنایی"، "مرگ بهمثابه عبور از حریم امن"، "مرگ، قطع دلبستگی از تعلقات"، "مرگ، آغاز یا پایان راه" و "نگرش به زندگی" و 13 خوشه فرعی دسته بندی شد. نتیجهگیری: زندگی دشوار همراه با بیماری و مرگ قریب الوقوع منجر به از بین رفتن معنای زندگی در بیماران می شود و بر نگرش آنها نسبت به مرگ نیز تأثیر می گذارد؛ بنابراین، مرگ اندیشی و معنادرمانی جهت یافتن معنای زندگی و حل تعارضات وجودی در این بیماران ضروری جلوه می کند.
سید مرتضی موسوی؛ افسانه خواجوند خوشلی؛ جوانشیر اسدی؛ حسن عبداله زاده
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشفقتی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود.جامعه پژوهش را بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک مراجعهکننده به کلینیک روماتولوژی ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر خودشفقتی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری با گروه کنترل بود.جامعه پژوهش را بیماران زن مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک مراجعهکننده به کلینیک روماتولوژی بیمارستان امام خمینی (ره) و کلینیک طوبی شهر ساری در نیمه اول سال 1398 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 60 بیمار بودند که به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه کنترل جایگزین شدند. هر سه گروه در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری با استفاده از مقیاس خودشفقتی نف (2003) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (1998) مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه آزمایشی اول درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه آزمایشی دوم درمان متمرکز بر شفقت را در 8 جلسه 120 دقیقهای به شیوه گروهی دریافت نمودند. یافتهها: نتایج حاکی از آن بود که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان متمرکز بر شفقت در بهبود خودشفقتی و کیفیت زندگی در مراحل پسآزمون و پیگیری مؤثر بودهاند (01/0 > p). یافتهها اثربخشی بیشتر درمان متمرکز بر شفقت در بهبود خودشفقتی بیماران را تأیید نمود. در متغیر کیفیت زندگی بین دو شیوه درمانی تفاوت معنیداری مشاهده نشد (01/0>p). نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدستآمده توصیه میگردد روان شناسان و متخصصان سلامت از این دو مدل درمانی جهت کاهش مشکلات روانشناختی بیماران مبتلا به لوپوس استفاده نمایند.
نفیسه محمد؛ محمد حاتمی؛ مژگان نیکنام
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری، تنظیم هیجان و مداخله تلفیقی در حساسیت اضطرابی بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلابه اسکلروز چندگانه که دارای پرونده پزشکی در انجمن ام.اس تهران در سال ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری، تنظیم هیجان و مداخله تلفیقی در حساسیت اضطرابی بیماران مبتلا به اسکلروز چندگانه انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش شامل بیماران مبتلابه اسکلروز چندگانه که دارای پرونده پزشکی در انجمن ام.اس تهران در سال 1399 بود. 30نفر از بیماران بهصورت در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در سه گروه آزمایش قرار گرفتند. گروههای آموزش به مدت سه ماه تحت درمان شناختی -رفتاری، تنظیم هیجان و مداخله تلفیقی قرار گرفتند. میزان حساسیت اضطرابی بهوسیله پرسشنامه حساسیت اضطرابی رایس و پترسون قبل، بعد از مداخله و سه ماه بعد از مداخله اندازهگیری شد. یافتهها: نتایج نشان داد تفاوت معنیداری(p≤0.05) بین میزان اثربخشی سه روش درمان بر روی حساسیت اضطرابی بیماران وجود دارد. آزمون تعقیبی توکی نشان داد که مداخله تلفیقی در مقایسه با مداخلات درمانی دیگر و مداخله به روش تنظیم هیجان نسبت به درمان شناختی رفتاری در هر دو مرحله پسآزمون و پیگیری میانگین پایینتری دارد. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه، تأثیر درمان شناختی - رفتاری و نظمجویی فرآیندی هیجان را در کاهش میزان حساسیت اضطرابی نشان داد.
احمد علیپور؛ زهرا قنبری زرندی؛ اکبر جدیدی محمدابادی
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تمیز افراد مصرفکننده دخانیات از افراد سالم بر اساس خلقوخوی و تنظیم شناختیهیجانی بود. روش: پژوهش حاضر دارای طرح طبقه بندی گروهی بود. جامعه پژوهش دانشجویان دختر و پسر گروه فنی مهندسی و علوم پایه شهر کرمان بودند. نمونه نهایی پژوهش 200 شرکتکننده بود (هر گروه 100 شرکتکننده). برای گردآوری داده ها از پرسشنامه ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تمیز افراد مصرفکننده دخانیات از افراد سالم بر اساس خلقوخوی و تنظیم شناختیهیجانی بود. روش: پژوهش حاضر دارای طرح طبقه بندی گروهی بود. جامعه پژوهش دانشجویان دختر و پسر گروه فنی مهندسی و علوم پایه شهر کرمان بودند. نمونه نهایی پژوهش 200 شرکتکننده بود (هر گروه 100 شرکتکننده). برای گردآوری داده ها از پرسشنامه خلقوخوی کلونینجر و پرسشنامه تنظیم شناختیهیجانی استفاده شد. یافتهها: در مقایسه به گروه سالم، در گروه مصرفکننده دخانیات میانگین نوجویی و تنظیم شناختیهیجانی ناکارآمد بیشتر و میانگین پشتکار، خودراهبری، پاداش وابستگی و همکاری کمتر بود؛ اما ازنظر آسیب گریزی، خودفراروی و تنظیم هیجان کارآمد تفاوت معناداری نبود. نتیجهگیری: بالا بودن میزان استفاده فرد از راهبردهای ناکارآمد تنظیم شناختیهیجانی و گرایش افراطی به پاداش وابستگی و خودراهبری بالا و نوجویی پایین می تواند فرد را در برابر تمایل به مصرف دخانیات آسیب پذیر کند.
محبوبه کربلایی؛ کامران یزدانبخش؛ پروانه کریمی
چکیده
مقدمه: سرطان تهدیدکننده زندگی و چالشی بزرگ برای بهزیستی افراد مبتلا است. هدف این پژوهش پیشبینی بهزیستی روانشناختی براساس راهبردهای تنظیم هیجان، انعطافپذیری شناختی و ذهنآگاهی در بیماران سرطانی بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان مراجعهکننده به کمپین، مؤسسات و انجمن ...
بیشتر
مقدمه: سرطان تهدیدکننده زندگی و چالشی بزرگ برای بهزیستی افراد مبتلا است. هدف این پژوهش پیشبینی بهزیستی روانشناختی براساس راهبردهای تنظیم هیجان، انعطافپذیری شناختی و ذهنآگاهی در بیماران سرطانی بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش زنان مبتلا به سرطان مراجعهکننده به کمپین، مؤسسات و انجمن سرطان در سه ماه اول سال 1398 شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس 119 نفر انتخاب شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامههای تنظیم شناختی هیجان (گراس و جان، 2003)، انعطافپذیری شناختی (دنیس و واندروال، 2010)، ذهنآگاهی (براوان و رایان، 2003) و بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) بهصورت داوطلبانه پاسخ دادند. یافتهها بهوسیله نرمافزار SPSS v.21 و روش آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه گامبهگام مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که متغیرهای ارزیابی مجدد تنظیم هیجان، انعطافپذیری شناختی و ذهنآگاهی با بهزیستی روانشناختی رابطۀ مثبت و معنادار دارند و رابطۀ مؤلفه سرکوبی تنظیم هیجان با بهزیستی روانشناختی منفی و معنادار بود. نتیجهگیری: بهزیستی روانشناختی اثرات مثبتی بر سلامت روان و استقامت بیماران سرطانی در مقابله با بیماری دارد، ازآنجاییکه تنظیم هیجان، انعطافپذیری شناختی و ذهنآگاهی با بهزیستی روانشناختی ارتباط دارند، ازاینرو لازم است این عوامل در درمان بیماران موردتوجه قرار گیرد و مداخلههای مؤثر در این زمینه طرحریزی گردد.
مریم ملکان؛ مجید صفاری نیا؛ مهرداد ثابت؛ مستوره صداقت
چکیده
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی ...
بیشتر
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به اماس مراجعهکننده به کلینیکهای تخصصی شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنها 60 نفر به روش نمونهگیری در دسترس بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامههای نگرانی درمورد وزن و رژیم غذایی کاگان و اسکوایزر، سرسختی سلامت گیبهاردت و همکاران بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو، بود. فرضیههای این پژوهش بااستفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی مورد آزمونقرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از بررسی تأثیرات مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی، بهزیستی ذهنی بر سرسختی سلامت و سرسختی سلامت بر بهزیستی ذهنی، تأثیر مستقیم و معناداری داشتند (05/0P<). در نقش غیرمستقیم، رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت به میزان 25/0 تأثیر معناداری داشت (05/0P<). نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد میشود در جهت افزایش بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به نقش رزیم غذایی و عوامل روانشناختی همچون سرسختی سلامت توجه شود.
علی محمد رضایی
چکیده
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران ...
بیشتر
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستانهای شهر شیرازمیباشد که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه کنترل 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) قرار گرفتند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطرابزونگ (1970) و پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. یافتهها: دادههای گرداوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پسآزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p≤0/0001و 6/53F=). همچنین اثر درمان ترکیبی در این پژوهش با سطح معناداری (207/47F= و p≤/0005) بود. نتیجهگیری: مطابق با یافتههای پژوهش حاضر، میتوان از بستههای آموزشی پذیرش و تعهد و شفقت درمانی جهت بهبود اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس بهره برد.