غلامعلی افروز
چکیده
نامه به سردبیر
بیشتر
نامه به سردبیر
آمنه خلعتبری؛ شهره قربان شیرودی؛ محمد رضا زربخش؛ طاهر تیزدست
چکیده
مقدمه: نقش درمانها و مداخلات روانشناختی در بیماریهای مزمن مورد تأیید قرار گرفته است، ازاینرو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر تنکابن بود. روش: این پژوهش مطالعه آزمایشی با روش نمونهگیری ...
بیشتر
مقدمه: نقش درمانها و مداخلات روانشناختی در بیماریهای مزمن مورد تأیید قرار گرفته است، ازاینرو هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روانشناختی بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 شهر تنکابن بود. روش: این پژوهش مطالعه آزمایشی با روش نمونهگیری هدفداربود و جامعه آماری آن بیماران دیابتی بیمارستان شهر تنکابنبود که 200 نفر بهعنوان نمونه انتخاب شدند و پس از انجام آزمون متغیر وابسته، افرادی که انحراف معیار متفاوتی با سایرین داشتند، گزینششدند که تعداد آنها 100 نفر بود و از بین 45 نفر بهصورت تصادفی انتخاب شدند و در سه گروه 15 نفری، دو گروه مداخله و یک گروه کنترل قرار گرفتند که مقیاسهای ولع به غذا- صفت داچ، کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع 2 طبق شاخص چهار عاملی هالینگستد و پریشانی روانشناختی نجاریان و داودی به آنان و 12 جلسه درمان متمرکز بر شفقت و 12 جلسه درمان اکت اجرا شد (جلسه 45 دقیقه). جلسات برای هر مداخله هفتهای دو جلسه با فاصله 3 روز اجرا گردید. پایان درمان هر سه گروه مورد پسآزمون قرار گرفتند. یافتهها: تفاوت میانگینهای دو گروه در ولع خوردن، کیفیت زندگی و پریشانی روانشناختی به ترتیب (264/7-)، (054/7) و (914/7-) بود که نشان داد افرادیکه تحت تأثیر درمان پذیرش و تعهد قرار گرفتهاند نسبت به افرادیکه تحت درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتهاند، در میزان هر یک از متغیرهای ذکر شده در پسآزمون اثربخشی بیشتری از خود نشان دادند. نتیجهگیری: نتایج حاکی از روند کاهشی ولع خوردن، پریشانی روانشناختی و افزایش کیفیت زندگی در مرحله پیگیری و اثربخشی هر دو رویکرد و برتری رویکرد اکت بود؛ بنابراین میتوان از این درمان در شرایط مختلف جهت بهبود زندگی افراد استفاده کرد.
اندیشه گلشن؛ مجید ضرغام حاجبی؛ ناصر صبحی قراملکی
چکیده
مقدمه: ناتوانی نهتنها در جسم، بلکه بیشتر در نگرش معلولین وجود دارد. نگرشهای منفی و موانع اجتماعی سبب کاهش عزت نفس و افزایش افسردگی آنان میشود. هدف پژوهش بررسی اثر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر نگرش صمیمانه، عزت نفس و افسردگی زنان معلول جسمی- حرکتی کاشان در سال 1398 بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه با طرح پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: ناتوانی نهتنها در جسم، بلکه بیشتر در نگرش معلولین وجود دارد. نگرشهای منفی و موانع اجتماعی سبب کاهش عزت نفس و افزایش افسردگی آنان میشود. هدف پژوهش بررسی اثر آموزش تحلیل رفتار متقابل بر نگرش صمیمانه، عزت نفس و افسردگی زنان معلول جسمی- حرکتی کاشان در سال 1398 بود. روش: پژوهش نیمه آزمایشی با دو گروه آزمایش و گواه با طرح پیشآزمون- پسآزمون و پیگیری بود. جامعه آماری 48 زن معلول زیر نظر بهزیستی بود که 40 نفر به شیوه تصادفی انتخاب و در دو گروه مساوی قرار گرفتند. ابزار پژوهش، مقیاسهای نگرش صمیمانه تریدول، عزت نفس آیزنک و افسردگی بک بود. پس از انجام پیشآزمون از گروهها، آموزش تحلیل رفتار متقابل طی 8 جلسه، برای گروه آزمایش برگزار شد. سپس از دو گروه پسآزمون و یک ماه بعد آزمون پی گیری، گرفته شد. برای تحلیل دادهها از تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده گردید. یافتهها: آموزش گروهی سبب افزایش عزت نفس، نگرش صمیمانه، صمیمیت ذهنی، صمیمیت عاطفی و کاهش افسردگی معلولین گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، شد (01/0≥ P). میانگین نمرات این متغیرها در گروه آزمایش، در پسآزمون و پی گیری، در یک سطح آماری بودند که نشاندهنده پایداری اثرات آموزش بود. نتیجهگیری: آموزش گروهی تحلیل رفتار متقابل از طریق شناخت ارزشهای وجودی و بهبود ارتباط بین فردی در بهبود نگرش و عزت نفس و کاهش افسردگی معلولین مؤثر میباشد.
شهناز گیلی؛ وحید صادقی فیروزآبادی؛ سید عباس حقایق؛ علیرضا علیزاده قویدل؛ حسن رضایی جمالویی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی شهر تهران در سال 1398 انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمعآوری دادهها از طرح پیشآزمون-پسآزمون (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی شهر تهران در سال 1398 انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمعآوری دادهها از طرح پیشآزمون-پسآزمون (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه بیماران قلبی شهر تهران تشکیل دادند که از بین آنها 45 نفر به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش درمان هیجان مدار 9 جلسه 60 دقیقهای و گروه تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای 5 جلسه 20 دقیقهای تحت درمان قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل افسردگی (بک، استیر و براون، 1996) و اضطراب (بک، اپستین، براون و استر، 1988) بودند که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون مورداستفاده قرار گرفتند. تجزیهوتحلیل اطلاعات بهدستآمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرمافزار spss24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کواریانس) انجام گرفت. یافتهها: یافتهها نشان داد که هر دو مداخله بهکاررفته در این پژوهش میتوانند بهطور معناداری اضطراب و افسردگی بیماران قلبی را بهبود بخشیدند (05/0p <)، با این تفاوت که مداخله مبتنی بر درمان هیجان مدار دارای تأثیر بیشتری بر اضطراب و افسردگی بیماران قلبی بود. بهعلاوه در مرحله پسآزمون-پیگیری تفاوت معنیدار مشاهده نشد (05/0p <) که بیانگر پایداری تغییرات مداخله است. نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش، درمان هیجان مدار و درمان تحریک الکتریکی مستقیم فراجمجمهای، مداخلات مؤثری در کاهش اضطراب و افسردگی بیماران قلبی دارند اما تأثیر درمان هیجان مدار بیشتر بود.
دلارا لاغوثی؛ علی بوداقی؛ محمد عباس زاده؛ داود قاسم زاده
چکیده
مقدمه: در دنیای معاصر، بررسی سلامت در سیر مطالعاتی خود از بعد زیستی به بعد اجتماعی و فرهنگی رسیده است. بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که برداشت و تعریف سلامتی انعکاسی از پیشینه فرهنگی و اجتماعی افراد میباشد. هدف پژوهش حاضر واکاوی تعیینگرهای فرهنگی سلامت میباشد. روش: در تحقیق حاضر از روش کیفی و رویکرد تحلیل ساختاری استفاده ...
بیشتر
مقدمه: در دنیای معاصر، بررسی سلامت در سیر مطالعاتی خود از بعد زیستی به بعد اجتماعی و فرهنگی رسیده است. بسیاری از اندیشمندان بر این باورند که برداشت و تعریف سلامتی انعکاسی از پیشینه فرهنگی و اجتماعی افراد میباشد. هدف پژوهش حاضر واکاوی تعیینگرهای فرهنگی سلامت میباشد. روش: در تحقیق حاضر از روش کیفی و رویکرد تحلیل ساختاری استفاده شده است. شیوه گردآوری دادهها، مصاحبه بوده که با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند و معیار اشباع نظری، با 40 نفر از مطلعین کلیدی استان آذربایجان شرقی صورت گرفته است. اطلاعات حاصل از مصاحبهها بهوسیله نرمافزار micmac تحلیل شده است. یافتهها: کدگذاری یافتههای مصاحبه نشان داد که مقولاتی چون فرهنگ تغذیهای سلامت، سواد سلامت، اصلاح الگوی مصرف، سبک زندگی ورزشی، تصورات قالبی پزشکی، فشار پنهان رسانهای، تقدم ارزشهای مادیگرانه بر غیرمادیگرانه، تضادهای فرهنگی، تمایزطلبی و پرداخت به بیماریها برحسب درجه شمولیت از تعیین گرهای فرهنگی مهم سلامت میباشد. نتیجهگیری: نتایج تحلیل ساختاری نشان میدهد که مطلعین کلیدی از بین مضامین اصلی، بیشترین و کمترین اولویت را به ترتیب به سواد سلامت و پرداخت به بیماریها براساس درجه شمولیت دادهاند
مریم رجبی؛ سعید ملیحی الذاکرینی؛ جوانشیر اسدی؛ محمدرضا میرزایی
چکیده
مقدمه: دیابت از شایعترین بیماریهای مزمن عصر حاضر است که عدم تعادل سطوح کلسترول و پریشانی روانشناختی نظیر افسردگی را به همراه دارد. لذا با توجه به اثرات منفی سطوح بالای کلسترول و افسردگی در روند کنترل و درمان دیابت، ارائه مداخلاتی جهت تعدیل کلسترول و بهبود افسردگی در این گروه احساس میشود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی ...
بیشتر
مقدمه: دیابت از شایعترین بیماریهای مزمن عصر حاضر است که عدم تعادل سطوح کلسترول و پریشانی روانشناختی نظیر افسردگی را به همراه دارد. لذا با توجه به اثرات منفی سطوح بالای کلسترول و افسردگی در روند کنترل و درمان دیابت، ارائه مداخلاتی جهت تعدیل کلسترول و بهبود افسردگی در این گروه احساس میشود؛ بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش فراشناختی بر کلسترول (LDL)، کلسترول (HDL) و افسردگی در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون بود. بهمنظور اجرای پژوهش از زنان مبتلا به دیابت نوع 2 در مرکز دیابت شهید شعبانی اصفهان بهصورت دردسترس 50 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش (25 نفر) و کنترل (25 نفر) گمارده شدند. از پرسشنامه افسردگی بک (BDI) در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری دوماهه برای سنجش افسردگی و از آزمایش خون بهمنظور سنجش کلسترول (LDL) و کلسترول (HDL) استفاده شد. پس از اجرای پیشآزمون، گروه آزمایش جلسات آموزش فراشناختی به مدت 8 جلسهی 90 دقیقهای هفتگی را دریافت نمودند و گروه کنترل در لیست انتظار بودند. دادهها از طریق تحلیل واریانس با اندازههای مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل گردید. یافتهها: با تعدیل نمرات پیشآزمون، بین گروه آزمایش و کنترل در متغیر کلسترول (LDL)، کلسترول (HDL) و افسردگی در مرحله پسآزمون تفاوت معناداری وجود دارد (001/0p <). نتیجهگیری: میتوان از آموزش فراشناختی در جهت تعدیل کلسترول (کاهش کلسترول (LDL) و افزایش کلسترول (HDL)) و بهبود افسردگی بیماران مبتلا به دیابت استفاده نمود.
مریم پرنیان خوی؛ لیلا کهتری؛ علی قره داغی؛ مریم عیدی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن بهصورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستان ولیعصر تبریز ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر خودشفقتی بر اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران سرطانی با علائم افسردگی صورت گرفت. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح آن بهصورت پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعهی آماری پژوهش، شامل تمامی بیماران مبتلا به سرطان مراجعهکننده به بیمارستان ولیعصر تبریز و مطب چندین نفر از متخصصان شهر تبریز در سهماهه سوم سال 1398، بودند که دارای علائم افسردگی بودند. نمونهی پژوهش 30 نفر بودند که بهصورت نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی به گروههای آزمایش و کنترل بهصورت یکسان گمارش شدند. گروه آزمایش بهصورت گروهی، در 8 جلسه دوساعته، تحت درمان مبتنی بر خودشفقتی قرار گرفتند، درحالیکه اعضای گروه کنترل هیچگونه مداخلهی درمانی دریافت نکردند. ابزارهای جمعآوری دادهها، پرسشنامهی پذیرش و عمل برای سنجش اجتناب تجربهای و پرسشنامهی آمیختگی شناختی بودند. برای تجزیهوتحلیل دادههای پژوهش حاضر از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافتهها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر خودشفقتی در کاهش اجتناب تجربهای (03/0>P) و آمیختگی شناختی (01/0>P) بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی تأثیر معناداری داشته است. نتیجهگیری: میتوان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر خودشفقتی، روشی مؤثر در کاهش اجتناب تجربهای و آمیختگی شناختی بیماران مبتلا به سرطان دارای علائم افسردگی بوده است.
محسن کریمی راهجردی؛ منصور سودانی؛ مریم غلامزاده جفره؛ پرویز عسگری
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ بود. روش: روش اینپژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران دیابتی نوع ۲شهر مشهد در سال 1398 بود. در این پژوهش 4 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاسهای ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان بهزیستی روانشناختی بر افسردگی، رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ بود. روش: روش اینپژوهش طرح آزمایشی تک موردی از نوع خطوط پایه چندگانه بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه بیماران دیابتی نوع ۲شهر مشهد در سال 1398 بود. در این پژوهش 4 نفر به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند و به مقیاسهای افسردگی، رضایت جنسی و پرسشنامه کیفیت زندگی پاسخ دادند. دادهها با استفاده از شاخص تغییر پایا و درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: نتایج تحلیل دادهها نشان داد که درمان بهزیستی روانشناختی بر کاهش افسردگی و بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ اثربخش است. نتیجهگیری: میتوان از درمان بهزیستی روانشناختی بهعنوان یک راهبرد کوتاهمدت رواندرمانی که با پیامدهای مثبت در زندگی فردی و بین فردی همراه است، برای کاهش افسردگی، بهبود رضایت جنسی و کیفیت زندگی بیماران دیابتی نوع ۲ استفاده کرد.
سیاوش کیانی؛ پرویز صباحی؛ شاهرخ مکوند حسینی؛ پروین رفیعی نیا؛ محمودرضا آل بویه
چکیده
مقدمه: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبتنگر بر آشفتگیهای روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی ﺑﺎ ﭘﻴﺶ ﺁﺯﻣﻮﻥ-ﭘﺲ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﻭ پیگیری به مدت 3 ماه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻩ گواه بود. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعهکننده ...
بیشتر
مقدمه: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبتنگر بر آشفتگیهای روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن بود. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی ﺑﺎ ﭘﻴﺶ ﺁﺯﻣﻮﻥ-ﭘﺲ ﺁﺯﻣﻮﻥ ﻭ پیگیری به مدت 3 ماه ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﮔﺮﻭﻩ گواه بود. نمونه این پژوهش شامل 45 نفر از بیماران مبتلا به درد مزمن مراجعهکننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم شهر تهران بود؛ که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و بهصورت تصادفی در ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻭ ﻳﻚ ﮔﺮﻭﻩ گواه ﮔﻤﺎﺷﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ. ﺳﻪ ﮔﺮﻭﻩ، مقیاس افسردگی، اضطراب، استرس (21DASS-) را ﺩﺭ ﺳﻪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﭘﻴﺶﺁﺯﻣﻮﻥ، ﭘﺲﺁﺯﻣﻮﻥ ﻭ پیگیری ﺗﻜﻤﻴل نمودند. ﺩﻭ ﮔﺮﻭﻩ ﻃﻲ 8 جلسه 90 دقیقهای، هفتهای یک جلسه تحت مداخله درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبتنگر قرار گرفتند و گروه گواه هیچ مداخلهای صورت نگرفت. در پایان از هر سه گروه پسآزمون به عمل آمد. دادهها به کمک 25-SPSS و با استفاده از شاخصهای آمار توصیفی و روش اندازهگیری مکرر تجزیهوتحلیل شد. یافتهها: بین درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبتنگر با گروه گواه بر آشفتگیهای روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود داشت (001/0>P). اما بین درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی-رفتاری مثبتنگر بر آشفتگیهای روانشناختی بیماران مبتلا به درد مزمن تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجهگیری: درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد و درمان شناختی - رفتاری مثبتنگر میتوانند بهعنوان ﺭﻭﺵهای مداخلهای ﻣﺆﺛﺮﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺎﻫﺶ آشفتگیهای روانشناختی ﺩﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺍﻥ ﻣﺒﺘﻼ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﺰﻣﻦ بکار روند
محمد اورکی؛ آزیتا اسدپور
چکیده
مقدمه: ریفلاکس معده به مری از شایعترین بیماریهای دستگاه گوارش میباشد که با کاهش بهزیستی روانشناختی و افزایش استرس همراه است. هدفاز این پژوهشبررسیاثربخشیکاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر بهزیستی روانشناختی و استرس ادراکشده در زنان مبتلا به ریفلاکس معده به مری است. روش: این پژوهش، نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری ...
بیشتر
مقدمه: ریفلاکس معده به مری از شایعترین بیماریهای دستگاه گوارش میباشد که با کاهش بهزیستی روانشناختی و افزایش استرس همراه است. هدفاز این پژوهشبررسیاثربخشیکاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی بر بهزیستی روانشناختی و استرس ادراکشده در زنان مبتلا به ریفلاکس معده به مری است. روش: این پژوهش، نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری (دو ماه) است. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به ریفلاکس معده میباشد که به بیمارستانهای علوم پزشکی شهر تهران مراجعه نمودهاند. نمونه شامل 30 زن که به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و سپس در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایشی در هشت جلسه به مدت دو ساعت تحت آموزش ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس قرار گرفتند. ابزارهای بهکاررفته در این پژوهش شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی ریف (RSPWB-SF) و مقیاس استرس ادراکشده (PSS) بود. شرکتکنندگان پرسشنامهها را در سه زمان (پیشآزمون، پسآزمون، پیگیری) پاسخ داده و اطلاعات بدست آمده با استفاده از نرمافزار اسپیاس تحلیل شد. یافتهها: نتایج پژوهش حاکی از آن است که آموزش ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش استرس ادراکشده تأثیر معناداری داشت. نتیجهگیری: اثربخشی آموزش ذهنآگاهی مبتنی بر کاهش استرس بهعنوان یک روش مداخلهای میتواند جهت افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش استرس ادراکشده در زنان مبتلا به ریفلاکس معده به مری بکار رود.
فهیمه امینی؛ علیرضا آقا یوسفی؛ احمد علیپور؛ ولی الله فرزاد
چکیده
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس عضو انجمن حمایت از بیماران ام.اس. استان تهران در سال 97 بوده، تعداد 30 بیمار مبتلا به ام.اس. واجد شرایط و داوطلب، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشده جلسه درمان مقابلهدرمانگری و گروه کنترل به همان تعداد جلسات مراقبتهای معمول دریافت کردند. جهت سنجش فرضیهها از کیتهای انسانی برای اندازهگیری زیستنشانگرهای ایمنیشناختی و جمعآوری نمونههای خونی در 3 نوبت و مداخله روانشناختی مقابلهدرمانگری، استفاده شد. یافتهها:نتایج نشان دادند پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری مؤلفههای اینترلوکین 6، اینترلوکین 10، تومور نکروزینگ فاکتور آلفا، اینترفرون گاما، لنفوسیت و گلبولهای سفید تفاوت معناداری دارد (05/0>P) و نمرات پسآزمون در مرحلهی پیگیری مقیاسها نسبتاً ثابت مانده و اثر مداخلهای مقابلهدرمانگری همچنان ماندگار است. نتیجهگیری: مقابلهدرمانگری سبب بهبود زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در مبتلایان به مالتیپلاسکلروزیس میگردد. در کاهش میزان اثربخشیاین رویکرد مداخلهای، زمان از پسآزمون به پیگیری اثر نداشته است