فائزه بخشعلی زاده ایرانی؛ شهریار شهیدی؛ عبدالرحیم حزینی
چکیده
مقدمه: شیوه مواجهه آدمی با مقوله مرگ تأثیر شگرفی بر شیوه زیستن او دارد بهگونهای که می تواند انسان را بهسوی زندگی اصیل و معنادار سوق دهد یا موجب ناامیدی، پوچی و بی معنایی زندگی باشد. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به نگرش این بیماران نسبت به مرگ و معنای زندگی بود. روش: در این پژوهش از طرح تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده ...
بیشتر
مقدمه: شیوه مواجهه آدمی با مقوله مرگ تأثیر شگرفی بر شیوه زیستن او دارد بهگونهای که می تواند انسان را بهسوی زندگی اصیل و معنادار سوق دهد یا موجب ناامیدی، پوچی و بی معنایی زندگی باشد. هدف پژوهش حاضر، دستیابی به نگرش این بیماران نسبت به مرگ و معنای زندگی بود. روش: در این پژوهش از طرح تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. 11 نفر از بیماران تحت مراقبت تسکینی در بیمارستان فیروزگر و مرکز کنترل و پیشگیری از سرطان آلاء به روش هدفمند انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و تفسیر داده ها به روش کلایزی انجام شد. یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه در 6 خوشه اصلی "مرگ، گذاری به دنیایی جدید"، "مرگ، پلی رو به روشنایی"، "مرگ بهمثابه عبور از حریم امن"، "مرگ، قطع دلبستگی از تعلقات"، "مرگ، آغاز یا پایان راه" و "نگرش به زندگی" و 13 خوشه فرعی دسته بندی شد. نتیجهگیری: زندگی دشوار همراه با بیماری و مرگ قریب الوقوع منجر به از بین رفتن معنای زندگی در بیماران می شود و بر نگرش آنها نسبت به مرگ نیز تأثیر می گذارد؛ بنابراین، مرگ اندیشی و معنادرمانی جهت یافتن معنای زندگی و حل تعارضات وجودی در این بیماران ضروری جلوه می کند.
زهرا عبدخدایی؛ شهریار شهیدی؛ محمد علی مظاهری؛ لیلی پناغی؛ وحید نجاتی
چکیده
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر رویکردهای تحلیل وجودی و معنویت بر کیفیت و معنای زندگی مبتلایان به اماس صورت پذیرفت. روش: پژوهش به روش تک شرکتکننده و طرح آزمایشی خط مبنا چندگانه، انجام شد. 5 نفر بهصورت نمونهگیری هدفمند در دسترس انتخاب و مورد مداخله قرار گرفتند. مداخله در 12 مبحث، هفتهای دو جلسه یکساعته ...
بیشتر
مقدمه: مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخله مبتنی بر رویکردهای تحلیل وجودی و معنویت بر کیفیت و معنای زندگی مبتلایان به اماس صورت پذیرفت. روش: پژوهش به روش تک شرکتکننده و طرح آزمایشی خط مبنا چندگانه، انجام شد. 5 نفر بهصورت نمونهگیری هدفمند در دسترس انتخاب و مورد مداخله قرار گرفتند. مداخله در 12 مبحث، هفتهای دو جلسه یکساعته برگزار شد. جهت بررسی فرآیند و مکانیسم تغییرات از مقیاسهای معنای زندگی و کیفیت زندگی در مبتلایان به اماس استفاده شد. بعد از به دست آوردن نمرات خط مبنا در مرحله پیشآزمون، شرکتکنندگان طی شش مرحله در فرآیند مداخله و دو مرحله پیگیری به مقیاسها پاسخ دادند. دادهها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا (RCI)و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافتهها: درصد بهبودی در دو مقیاس در سه مرحله و برای 5 شرکتکننده محاسبه شد. میانگین درصد بهبودی در مرحله مداخله برای معنایابی زندگی 32/114% و برای کیفیت زندگی 14/79% به دست آمدو در مرحله پیگیری برای معنایابی زندگی 5/185% و برای کیفیت زندگی برابر با 28/123% برآورد شده است. مداخله بر کیفیت و معنای زندگی مبتلایان تأثیر مثبت و پایداری داشته، اما خرده مقیاسها با مکانیسم متفاوتی تغییر کردهاند. نتیجهگیری: مداخله مبتنی بر تحلیل وجودی و معنویت با تأثیرگذاری بر سطوح مختلف معنای زندگی، کیفیت زندگی مبتلایان را در دو سطح جسمی و روانی ارتقا بخشیده است؛ بنابراین در مداخلات روانشناختی برای مبتلایان به اماس میتوان از این رویکرد سود جست.
بیماریهای مزمن مانند سرطان،دیابت،ایدز، قلبی-عروقی ، ام اس و ....
زهرا عبدخدایی؛ شهریار شهیدی؛ محمد علی مظاهری؛ لیلی پناغی؛ وحید نجاتی
دوره 6، شماره 24 ، اسفند 1396، ، صفحه 7-30
چکیده
مقدمه: مطالعه حاضر که با هدف بررسی کیفیت و انواع راهکارهای روانشناختی مورد استفاده در مبتلایان به ام اس صورت پذیرفت. روش: یک پژوهش کیفی، به شیوه پدیدارشناسی است. به این منظور15 آزمودنی به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش کلایزی و رویکرد IPA جمع آوری شدند. یافتهها: دو ...
بیشتر
مقدمه: مطالعه حاضر که با هدف بررسی کیفیت و انواع راهکارهای روانشناختی مورد استفاده در مبتلایان به ام اس صورت پذیرفت. روش: یک پژوهش کیفی، به شیوه پدیدارشناسی است. به این منظور15 آزمودنی به صورت نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از مصاحبه عمیق و تفسیر دادهها به روش کلایزی و رویکرد IPA جمع آوری شدند. یافتهها: دو خوشه به دست آمده در این حیطه عبارتند از: مکانیسمهای دفاعی و راهبردهای انطباقی. چهار خوشه فرعی مرتبط با خوشه اصلی اول شامل مکانیسمهای دفاعی؛ 1. پاتولوژیک، 2. نوروتیک، 3. نپخته و4. پخته میباشد. سه خوشه فرعی مرتبط با خوشه اصلی دوم شامل راهبردهای انطباقی؛ 1.مسالهمدار، 2. هیجانمدار و3. مبتنی بر معنویت ومذهب. نتیجهگیری: استفاده از مکانیسم دفاعی انکار به عنوان فراوانترین مکانیسمدفاعی به همراه استفاده از مکانیسمهای نوروتیک و نپخته منجر به کاهش سطح توانایی فرد در رویارویی با بیماری میشود، به علاوه اگرچه آزمودنیها از هر سه دسته راهبردهای انطباقی برای سازگاری با بیماری بهره بردهاند اما راهبردهای هیجانمدار راهبرد غالب این افراد میباشد. استفاده از مکانیسم دفاعی انکار در ارتباط با بهکارگیری راهبردهای انطباقی جستجوی حمایت اجتماعی و اجتناب – فرار مشاهده میشود. راهبردهای انطباقی سازگارانه و راهبردهای معنوی/ مذهبی بیشتر در افرادی مورد استفاده قرار می گیرد که از انسجام «خود» بالایی برخوردارند.