خدیجه یوسفی؛ مجید ضرغام حاجبی؛ شهرزاد سراوانی
چکیده
مقدمه: بیماری اماس ماهیت مزمن و پیشروندهای دارد و بر جنبههای مختلف زندگی فرد اثر میگذارد و از افکار وی تأثیر میپذیرد. هدف پژوهش حاضر پیشبینی گرایش به افکار خودکشی بر اساس سرسختی روانشناختی و تصویر بدنی ادراکشده در بیماران مبتلا به اماس بود. روش: در این پژوهش توصیفی همبستگی بر اساس جدول مورگان و با روش نمونهگیری ...
بیشتر
مقدمه: بیماری اماس ماهیت مزمن و پیشروندهای دارد و بر جنبههای مختلف زندگی فرد اثر میگذارد و از افکار وی تأثیر میپذیرد. هدف پژوهش حاضر پیشبینی گرایش به افکار خودکشی بر اساس سرسختی روانشناختی و تصویر بدنی ادراکشده در بیماران مبتلا به اماس بود. روش: در این پژوهش توصیفی همبستگی بر اساس جدول مورگان و با روش نمونهگیری در دسترس، تعداد 306 نفر بهعنوان گروه نمونه از جامعه آماری 1500 نفری بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شهر قم در سال ۱۳۹۹ انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه افکار خودکشی (بک،1961)، سرسختی روانشناختی (لانگ و گولت،1981) و روابط خود - بدن (کش و همکاران، 1987) بودند. دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه از طریق نرمافزار 22SPSS انجام شد. یافتهها: دادهها نشان داد گرایش به افکار خودکشی با سرسختی روانشناختی (762/-0=r، 01/0>p) و تصویر بدنی ادراکشده (424/-0=r، 01/0>p) همبستگی معنادار دارد و سرسختی روانشناختی با بتای 734/0- و تصویر بدنی ادراکشده با بتای 156/0 -در سطح خطای 05/0 قابلیت پیشبینی گرایش به افکار خودکشی را دارند. نتیجهگیری: از نتایج مطالعه میتوان چنین احتمال داد که ارتقاء سرسختی روانشناختی در بیماران مبتلا به اماس، امکان دسترسی به فهرستی از راهبردهای مقابله با فشار رویدادها را میدهد و بهبود ادراک تصویر بدنی، موجب برخورد مسئلهمدارانه با مشکلات و حفظ سلامت روان آنها میشود.
مریم ملکان؛ مجید صفاری نیا؛ مهرداد ثابت؛ مستوره صداقت
چکیده
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی ...
بیشتر
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به اماس مراجعهکننده به کلینیکهای تخصصی شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنها 60 نفر به روش نمونهگیری در دسترس بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامههای نگرانی درمورد وزن و رژیم غذایی کاگان و اسکوایزر، سرسختی سلامت گیبهاردت و همکاران بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو، بود. فرضیههای این پژوهش بااستفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی مورد آزمونقرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از بررسی تأثیرات مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی، بهزیستی ذهنی بر سرسختی سلامت و سرسختی سلامت بر بهزیستی ذهنی، تأثیر مستقیم و معناداری داشتند (05/0P<). در نقش غیرمستقیم، رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت به میزان 25/0 تأثیر معناداری داشت (05/0P<). نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد میشود در جهت افزایش بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به نقش رزیم غذایی و عوامل روانشناختی همچون سرسختی سلامت توجه شود.
مهناز علی اکبری دهکردی؛ سیده ساناز سعیدی؛ فاطمه عیسی زاده؛ مریم علی اکبری؛ علیرضا منزوی چالشتری
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، تحلیل فعالیتهای افزایشدهنده هیجانات مثبت مردان و زنان در دوره قرنطینه (بهدلیل همهگیری بیماری ناشی از وجود ویروس کرونا) با توجه به نیازهای پنجگانه ویلیام گلاسر بود. روش: روش تحقیق در این مطالعه ترکیبى (کیفى و کمى) بود که در آن دادههای کمی نقش تکمیلی برای دادههای کیفی داشتند. جامعه مورد پژوهش در این مطالعه ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر، تحلیل فعالیتهای افزایشدهنده هیجانات مثبت مردان و زنان در دوره قرنطینه (بهدلیل همهگیری بیماری ناشی از وجود ویروس کرونا) با توجه به نیازهای پنجگانه ویلیام گلاسر بود. روش: روش تحقیق در این مطالعه ترکیبى (کیفى و کمى) بود که در آن دادههای کمی نقش تکمیلی برای دادههای کیفی داشتند. جامعه مورد پژوهش در این مطالعه افرادی بودند که در دوران همهگیری ویروس کرونا سبک زندگی قرنطینه را برگزیدند. روش نمونهگیری در پژوهش حاضر از نوع نمونهگیری مبتنی بر هدف و حجم نمونه 474 نفر (309 زن و 165 مرد) بود. در بخش کیفى دادهها با استفاده از روش تحلیل محتوا مقولهبندی و کدگذاری گردید. در بخش کمی برای توصیف دادهها از نرمافزار spss-21 استفاده شد و نتایج بر اساس نظریه نیازهای پنجگانه گلاسر کدگذاری و تحلیل شدند. یافتهها: بر اساس نتایج تحقیق حاضر 63 فعالیت استخراج شدند که در میان افراد در زمان قرنطینه شیوع بیشتری داشتند؛ افراد از طریق این فعالیتها میتوانستند تمام نیازهای خود را برطرف کرده و از این طریق موجب ایجاد هیجانات مثبت در خود شوند. تحلیل استنباطی یافتههای این پژوهش نشان داد که، در همه فعالیتهای انجام شده در سطوح نیاز به بقا، عشق و آزادی بین زنان و مردان تفاوت معنیدار وجود داشت و در میان تمامی نیازها، در نیاز به قدرت و آزادی بین گروههای سنی مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان پیشنهاد نمود که افراد می بایست ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی روزانه فعالیتهایی انجام دهند که برطرفکننده نیازهای پنجگانه شان باشد و از این طریق به هیجانات مثبت دست پیدا کرده و از هیجانات منفی جلوگیری کنند.
سمیه رباط میلی؛ مریم پشت کوهی؛ محمد وظایفی شهریور
چکیده
مقدمه: رشد پس از سانحه و تحمل ابهام بهعنوان مهمترین فاکتورهای روانشناختی در بیماران مبتلا به سرطان شناخته شدهاند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی نشانههای اضطرابی بر اساس تحمل ابهام و رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود جامعه پژوهش حاضر تمامی زنان مبتلا به سرطان ...
بیشتر
مقدمه: رشد پس از سانحه و تحمل ابهام بهعنوان مهمترین فاکتورهای روانشناختی در بیماران مبتلا به سرطان شناخته شدهاند. از این رو، پژوهش حاضر با هدف پیشبینی نشانههای اضطرابی بر اساس تحمل ابهام و رشد پس از سانحه در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود جامعه پژوهش حاضر تمامی زنان مبتلا به سرطان سینه در دو مرکز خصوصی شهر تهران در نیمه دوم سال 1397 بود که از این بین، 150 نفر به شیوه نمونهگیری هدفمند جهت آزمون فرضیهها انتخاب شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامههای اضطراب بک (1990)، رشد پس از سانحه تدسچی و کالون (1996) و تحمل ابهام نوع 2 مک لین (2009) پاسخ دادند و دادههای بهدست آمده با استفاده از رویکرد سلسله مراتبی تحلیل رگرسیون چند متغیری تحلیل شد. یافتهها: نتایج نشان داد تحمل ابهام 4/26 درصد از واریانس علائم اضطراب را در زنان مبتلا به سرطان سینه تبیین کرد. در مرحله دوم، ورود مؤلفههای رشد پس از آسیب به معادله، باعث شد تا 6/39 درصد از واریانس نشانههای اضطرابی تبیین شود. همچنین از بین مؤلفههای رشد پس از آسیب، دو مؤلفه ارزش زندگی و ارتباط با دیگران بهصورت منفی و معنادار، علائم اضطراب را در بیماران مبتلا به سرطان پستان پیشبینی کردند. نتیجهگیری: بر پایۀ نتایج پژوهش حاضر میتوان بیان کرد که رشد پس از سانحه و تحمل ابهام، نقش پیشبینیکنندگی خوبی در نشانههای اضطرابی بیمارن مبتلا به سرطان پستان دارند.
1. فرایندهای روانشناختی و اجتماعی مرتبط با علائم بیماری ها
فرزانه فروزان فر؛ شیدا جبل عاملی؛ محمد سلطانی زاده؛ سیدمحمدحسن امامی؛ مجتبی انصاری شهیدی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیشبینی سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری بر اساس رفتارهای ارتقادهنده سلامت با میانجیگری شفقت به خود در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش، توصیفی- همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر بودند که در فصل ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدل پیشبینی سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری بر اساس رفتارهای ارتقادهنده سلامت با میانجیگری شفقت به خود در بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر صورت پذیرفت. روش: روش پژوهش، توصیفی- همبستگی و تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش شامل بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر بودند که در فصل پاییز و زمستان سال 1400 به مراکز درمانی و متخصصین گوارش شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. نمونه آماری شامل 340 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر بود که با استفاده از روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل مقیاس سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری (دروگیتس، 1986) (PSADS)، پرسشنامه رفتارهای ارتقادهنده سلامت (والکر و همکاران، 1987) (HPLQ) و پرسشنامه شفقت به خود (نف، 2003 (SCQ) بود. تحلیل دادهها با استفاده از تحلیل مسیر و آزمون بوت استراپ صورت گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد رفتارهای ارتقادهنده سلامت، شفقت به خود و سازشیافتگی روانی-اجتماعی با بیماری دارای رابطه معنادار است (01/0>p). همچنین رفتارهای ارتقادهنده سلامت و شفقت به خود بر سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری دارای اثر مستقیم معنادار است (01/0>p). علاوه بر این نتایج بوت استراپ نشان داد که شفقت به خود در رابطه بین رفتارهای ارتقادهنده سلامت با سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری دارای نقش میانجیگری معنادار است (01/0>p). همچنین مدل از برازش مناسبی برخوردار بود. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش، شفقت به خود دارای نقش میانجی معنادار بین رفتارهای ارتقادهنده سلامت با سازشیافتگی روانی- اجتماعی با بیماری است.
عاطفه محمدحسینی؛ عبدالزهرا نعامی
چکیده
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین صفت اضطرابی با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان اجرا شد. روش: جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 1399 بوده که بهصورت اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان این پژوهش پرسشنامه اضطراب بیماری کرونا ...
بیشتر
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطهای اضطراب بیماری کرونا در رابطه بین صفت اضطرابی با سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت در دانشجویان اجرا شد. روش: جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه دانشجویان دختر دانشگاه شهید چمران اهواز در سال 1399 بوده که بهصورت اینترنتی در پژوهش شرکت کردند. شرکتکنندگان این پژوهش پرسشنامه اضطراب بیماری کرونا علیپور و همکاران (1398)، سیاهه اضطراب صفت-حالت اشپیلبرگر (1970) پرسشنامه سلامت عمومی گلدبرگ (1972) و نیمرخ سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکـر و همکاران (1987) را تکمیل کردند. برای آزمودن مدل پژوهش، از روش مدلیابی معادلات ساختاری استفاده شد. همچنین، برای بررسی معنیداری اثرات غیرمستقیم مدل پژوهش، روش بوتاستراپ به کار گرفته شد. یافتهها: نتایج تحلیلها نشان داد الگوی پیشنهادی از برازش مناسبی برخوردار است. همچنین بررسی اثرات مستقیم مدل نشان داد که اثر اضطراب صفت بر اضطراب بیماری کرونا؛ و اثر اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک زندگی ارتقادهنده معنیدار است (0001/0P<). بهعلاوه، نتایج نشان داد که تمامی اثرات غیرمستقیم مدل معنیدارند. نتیجهگیری: بر اساس نتایج بدست آمده اضطراب صفت میتواند با میانجیگری اضطراب بیماری کرونا بر سلامت عمومی و سبک ارتقادهنده سلامت تأثیرگذار باشد.
امینه جلالی؛ رضا پورحسین؛ احمد علیپور؛ غلامعلی افروز
چکیده
مقدمه: زندگی با محدودیتهای دیابت، با پریشانیهای خاص روانی همراه است. بنابراین؛ این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری و آموزش خودمراقبتی و ترکیب آن دو بر کیفیت زندگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است. روش: این پژوهش، یک کــارآزمــایی بــالینی تصــادفی چهار گروهـــی دو ســر کور ...
بیشتر
مقدمه: زندگی با محدودیتهای دیابت، با پریشانیهای خاص روانی همراه است. بنابراین؛ این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی روش مدیریت استرس مبتنی بر رویکرد شناختی رفتاری و آموزش خودمراقبتی و ترکیب آن دو بر کیفیت زندگی در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 انجام گرفته است. روش: این پژوهش، یک کــارآزمــایی بــالینی تصــادفی چهار گروهـــی دو ســر کور و از نوع طرح بین - درون آزمودنیهای آمیخته است. نمونه پژوهش، شامل 60 فرد مبتلا به دیابت نوع 2 بود که بهصورت هدفمند از بین اعضای انجمن دیابت کرمان و مطبهای خصوصی پزشکان متخصص داخلی انتخاب شدند. این بیماران، پس از همتاسازی به لحاظ سن و جنسیت، به روش تصادفی در 4 گروه 15 نفره جایگزین شدند و گروههای آزمایش در 8 جلسه مداخلات مربوطه را اخذ کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری 2 ماهه از اعضای هر 4 گروه، با پرسشنامه 36 سوالی کیفیت زندگی، انجام یافت. یافتهها: طبق نتایج تحلیل واریانس بین - درون آزمودنیهای آمیخته، میانگین نمرات کیفیت زندگی (سلامت جسمی و روانی) در مراحل پسآزمون و پیگیری در مقایسه با مرحله پیشآزمون، افزایش یافته بود و افزایش رخ داده تا مرحله پیگیری پایدار مانده بود. نتیجهگیری: هرچند آموزشهای پزشکی و خودمراقبتی و مداخلات روانشناختی، بهتنهایی نیز برای افراد مبتلا به دیابت لازم و مفید هستند، اما برای ارتقا کیفیت زندگی و پایداری نتایج بهدست آمده، همراهی و ترکیب مداخلات پزشکی و روانشناختی، ضرورت دارد.
فهیمه امینی؛ علیرضا آقا یوسفی؛ احمد علیپور؛ ولی الله فرزاد
چکیده
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس عضو انجمن حمایت از بیماران ام.اس. استان تهران در سال 97 بوده، تعداد 30 بیمار مبتلا به ام.اس. واجد شرایط و داوطلب، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشده جلسه درمان مقابلهدرمانگری و گروه کنترل به همان تعداد جلسات مراقبتهای معمول دریافت کردند. جهت سنجش فرضیهها از کیتهای انسانی برای اندازهگیری زیستنشانگرهای ایمنیشناختی و جمعآوری نمونههای خونی در 3 نوبت و مداخله روانشناختی مقابلهدرمانگری، استفاده شد. یافتهها:نتایج نشان دادند پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری مؤلفههای اینترلوکین 6، اینترلوکین 10، تومور نکروزینگ فاکتور آلفا، اینترفرون گاما، لنفوسیت و گلبولهای سفید تفاوت معناداری دارد (05/0>P) و نمرات پسآزمون در مرحلهی پیگیری مقیاسها نسبتاً ثابت مانده و اثر مداخلهای مقابلهدرمانگری همچنان ماندگار است. نتیجهگیری: مقابلهدرمانگری سبب بهبود زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در مبتلایان به مالتیپلاسکلروزیس میگردد. در کاهش میزان اثربخشیاین رویکرد مداخلهای، زمان از پسآزمون به پیگیری اثر نداشته است
پریا اسفندیاری نیا؛ سوزان امامی پور؛ آنیتا باغداساریانس
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی و MS و توجه روزافزون به کنترل این بیماری به نظر میرسد عوامل روانشناختی نقش مهمی در پدیدآیی و پیشگیری و درمان این دو بیماری دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه تیپ شخصیت D و حافظهایندهنگر و گذشتهنگر در بین بیماران MS،قلبی عروقی و افراد عادی بود. روش: روش تحقیق از نوع مطالعات علّی- ...
بیشتر
مقدمه: با توجه به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی و MS و توجه روزافزون به کنترل این بیماری به نظر میرسد عوامل روانشناختی نقش مهمی در پدیدآیی و پیشگیری و درمان این دو بیماری دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه تیپ شخصیت D و حافظهایندهنگر و گذشتهنگر در بین بیماران MS،قلبی عروقی و افراد عادی بود. روش: روش تحقیق از نوع مطالعات علّی- مقایسهای و روش نمونهگیری در دسترس بود در این راستا 90 نفر آزمودنی(30 بیمار مبتلا به MS، 30 بیمار قلبی_عروقی و 30 نفر همراهان بیمار) انتخاب شدند و بهوسیله پرسشنامه تیپ شخصیتی و حافظهایندهنگر و گذشتهنگرموردسنجش و مقایسه قرار گرفتند. یافتهها: تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و بررسی تفاوت دوبهدو متغیرها با استفاده از آزمون تعقیبی توکی نشان داد که بیماران مبتلا به MS و قلبی عروقی نمره بالاتری در تیپ شخصیت D و نمره بالاتری در حافظهایندهنگر و گذشتهنگر نسبت به افراد عادی دارند، امّا بین بیماران MS و قلبی عروقی تفاوت معنادار نمیباشد. نتیجهگیری: بیماران قلبی و مبتلایان به MSنمره بالاتری در تیپ شخصیتی D، حافظهاینده / گذشتهنگر، عاطفی منفی و بازداری هیجانی نسبت به افراد عادی دارند.
سید علی موسوی اصل؛ صادق پاروئی
چکیده
مقدمه: روانشناسی مثبتگرا یک رویکرد علمی نوین با تمرکز بر نقاط قوت بهجای نقاط ضعف و ایجاد خوبی در زندگی بهجای ترمیم بدیها است. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر حس انسجام، خودکارآمدی، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران انجام گرفت. روش: این پژوهش بهصورت آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون ...
بیشتر
مقدمه: روانشناسی مثبتگرا یک رویکرد علمی نوین با تمرکز بر نقاط قوت بهجای نقاط ضعف و ایجاد خوبی در زندگی بهجای ترمیم بدیها است. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر حس انسجام، خودکارآمدی، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران انجام گرفت. روش: این پژوهش بهصورت آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با گروه پیگیری و کنترل انجام گرفت. در این پژوهش 30 پرستار زن با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه مساوی قرار گرفتند و قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامههای خودکارآمدی شرر، حس انسجام آنتونوفسکی، تابآوری کانر و بهزیستی روانشناختی ریف مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که رواندرمانی مثبتگرا بهصورت معنیداری بهزیستی روانشناختی، تابآوری و حس انسجام را در پرستاران زن افزایش داد؛ اما نتایج این مداخله بر خودکارآمدی معنیدار نبود. همچنین نتایج آزمون بن فرونی نشان داد که افزایش در متغیرهای حس انسجام، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در طول زمان ماندگار است. نتیجهگیری: آموزش مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا به نحو مؤثری سبب بهبود حس انسجام، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران میگردد.
فریده رمضانی مقدم؛ رضا رستمی؛ عباس رحیمی نژاد؛ حجتالله فراهانی
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بود که بهصورت پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بود که بهصورت پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به کلینیک فوق تخصصی دیابت و بیماریهای متابولیک شهر کاشان مراجع کرده بود. 30 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بهصورت هدفمند انتخاب شدند و یهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 15 نفر) قرار گرفتند. برنامه مداخلهای گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقهای انجام شد. گروه کنترل در این مدت مداخلهای دریافت نکردند. جهت جمعآوری دادهها از آزمایش هموگلبین گلیکوزیله و مقیاس کوتاه فعالیتهای خود مراقبتی استفاده شد. دادهها با استفاده از میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل کوواریانس تک متغیره (آنکوا) تجزیهوتحلیل شد. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت را بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی تأیید کرد. بر اساس یافتههای حاضر میزان تأثیر مداخله سواد سلامت بر هموگلبین گلیکوزیله 71/0 و بر فعالیتهای خود مراقبتی مبتلایان به دیابت نوع دو 76/0 بود. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش پیشنهاد میکند، میتوان در کنار درمانهای پزشکی، از گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت جهت بهبود شاخصهای کنترل دیابت نوع دو استفاده کرد تا بدینوسیله از عوارض بیماری پیشگیری به عمل آید.
سید حامد واحدی اردکانی؛ شیرین کوشکی؛ محمد اورکی؛ آمنه سادات کاظمی
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی بود. روش: جامعة آماری شامل تمامی بیماران کاندید جراحی شکمی بستریشده در بیمارستان گلستان شهر تهران بود. 75 نفر از این بیماران با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و بهشکل تصادفی ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی بود. روش: جامعة آماری شامل تمامی بیماران کاندید جراحی شکمی بستریشده در بیمارستان گلستان شهر تهران بود. 75 نفر از این بیماران با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و بهشکل تصادفی در 3 گروه مطالعاتی قرار گرفتند. گروه اول، مداخله 8 جلسهای درمان هیپنوتیزمی و گروه دوم، مداخله 8 جلسهای MBSR دریافت کرد و گروه سوم به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. جمعآوری دادهها با استفاده از مقیاس زخم بیتس - جنسن (بیتس - جنسن و ساسمن، 2012) و پرسشنامه استرس ادراکشده (کوهن و همکاران، 1983) انجام شده و تجزیهوتحلیل آنها نیز بهروش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر صورت پذیرفت. یافتهها: نتایج پژوهش نشان دادند که درمان هیپنوتیزمی و MBSR بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی تاثیر دارند (001/0<P). نتیجهگیری: درمان هیپنوتیزمی و MBSR منجر به تسریع ترمیم زخم و نیز کاهش عوارض جانبی و استرس ادراکشده در مرحله پسآزمون و پیگیری در بیماران فوق میشوند. لذا میتوان از این دو مدل درمانی بهعنوان درمان کمکی جهت پیشگیری یا کاهش عوارض پس از جراحی شکمی استفاده نمود.
مهدی شمالی احمدآبادی؛ ناصر محمدی احمدآبادی؛ عاطفه برخورداری احمدآبادی
چکیده
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر ...
بیشتر
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر یزد در سال 1398 بود. با روش نمونهگیری در دسترس، 22 نفر بهعنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 11 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه استاندارد اضطراب، استرس و افسردگی لاویبوند، در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله واقعیتدرمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. در پایان نیز دادههای پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و در سطح معنیداری 05/0 تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، در مرحله پسآزمون کاهش معناداری پیدا کرده و این کاهش در مرحله پیگیری پایدار مانده است (001/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش، واقعیتدرمانی گروهی میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر در کاهش مشکلات روانشناختی افراد دیابت نوع دو موردتوجه قرار گیرد.
علی محمد رضایی
چکیده
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران ...
بیشتر
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستانهای شهر شیرازمیباشد که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه کنترل 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) قرار گرفتند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطرابزونگ (1970) و پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. یافتهها: دادههای گرداوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پسآزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p≤0/0001و 6/53F=). همچنین اثر درمان ترکیبی در این پژوهش با سطح معناداری (207/47F= و p≤/0005) بود. نتیجهگیری: مطابق با یافتههای پژوهش حاضر، میتوان از بستههای آموزشی پذیرش و تعهد و شفقت درمانی جهت بهبود اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس بهره برد.