فهیمه امینی؛ علیرضا آقا یوسفی؛ احمد علیپور؛ ولی الله فرزاد
چکیده
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس عضو انجمن حمایت از بیماران ام.اس. استان تهران در سال 97 بوده، تعداد 30 بیمار مبتلا به ام.اس. واجد شرایط و داوطلب، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشده جلسه درمان مقابلهدرمانگری و گروه کنترل به همان تعداد جلسات مراقبتهای معمول دریافت کردند. جهت سنجش فرضیهها از کیتهای انسانی برای اندازهگیری زیستنشانگرهای ایمنیشناختی و جمعآوری نمونههای خونی در 3 نوبت و مداخله روانشناختی مقابلهدرمانگری، استفاده شد. یافتهها:نتایج نشان دادند پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری مؤلفههای اینترلوکین 6، اینترلوکین 10، تومور نکروزینگ فاکتور آلفا، اینترفرون گاما، لنفوسیت و گلبولهای سفید تفاوت معناداری دارد (05/0>P) و نمرات پسآزمون در مرحلهی پیگیری مقیاسها نسبتاً ثابت مانده و اثر مداخلهای مقابلهدرمانگری همچنان ماندگار است. نتیجهگیری: مقابلهدرمانگری سبب بهبود زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در مبتلایان به مالتیپلاسکلروزیس میگردد. در کاهش میزان اثربخشیاین رویکرد مداخلهای، زمان از پسآزمون به پیگیری اثر نداشته است
پریا اسفندیاری نیا؛ سوزان امامی پور؛ آنیتا باغداساریانس
چکیده
مقدمه: با توجه به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی و MS و توجه روزافزون به کنترل این بیماری به نظر میرسد عوامل روانشناختی نقش مهمی در پدیدآیی و پیشگیری و درمان این دو بیماری دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه تیپ شخصیت D و حافظهایندهنگر و گذشتهنگر در بین بیماران MS،قلبی عروقی و افراد عادی بود. روش: روش تحقیق از نوع مطالعات علّی- ...
بیشتر
مقدمه: با توجه به اهمیت بیماریهای قلبی عروقی و MS و توجه روزافزون به کنترل این بیماری به نظر میرسد عوامل روانشناختی نقش مهمی در پدیدآیی و پیشگیری و درمان این دو بیماری دارد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر مقایسه تیپ شخصیت D و حافظهایندهنگر و گذشتهنگر در بین بیماران MS،قلبی عروقی و افراد عادی بود. روش: روش تحقیق از نوع مطالعات علّی- مقایسهای و روش نمونهگیری در دسترس بود در این راستا 90 نفر آزمودنی(30 بیمار مبتلا به MS، 30 بیمار قلبی_عروقی و 30 نفر همراهان بیمار) انتخاب شدند و بهوسیله پرسشنامه تیپ شخصیتی و حافظهایندهنگر و گذشتهنگرموردسنجش و مقایسه قرار گرفتند. یافتهها: تحلیل دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکراهه و بررسی تفاوت دوبهدو متغیرها با استفاده از آزمون تعقیبی توکی نشان داد که بیماران مبتلا به MS و قلبی عروقی نمره بالاتری در تیپ شخصیت D و نمره بالاتری در حافظهایندهنگر و گذشتهنگر نسبت به افراد عادی دارند، امّا بین بیماران MS و قلبی عروقی تفاوت معنادار نمیباشد. نتیجهگیری: بیماران قلبی و مبتلایان به MSنمره بالاتری در تیپ شخصیتی D، حافظهاینده / گذشتهنگر، عاطفی منفی و بازداری هیجانی نسبت به افراد عادی دارند.
سید علی موسوی اصل؛ صادق پاروئی
چکیده
مقدمه: روانشناسی مثبتگرا یک رویکرد علمی نوین با تمرکز بر نقاط قوت بهجای نقاط ضعف و ایجاد خوبی در زندگی بهجای ترمیم بدیها است. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر حس انسجام، خودکارآمدی، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران انجام گرفت. روش: این پژوهش بهصورت آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون ...
بیشتر
مقدمه: روانشناسی مثبتگرا یک رویکرد علمی نوین با تمرکز بر نقاط قوت بهجای نقاط ضعف و ایجاد خوبی در زندگی بهجای ترمیم بدیها است. لذا پژوهش حاضر باهدف بررسی اثربخشی رواندرمانی مثبتگرا بر حس انسجام، خودکارآمدی، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران انجام گرفت. روش: این پژوهش بهصورت آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با گروه پیگیری و کنترل انجام گرفت. در این پژوهش 30 پرستار زن با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه مساوی قرار گرفتند و قبل و بعد از مداخله و در مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامههای خودکارآمدی شرر، حس انسجام آنتونوفسکی، تابآوری کانر و بهزیستی روانشناختی ریف مورد ارزیابی قرار گرفتند. دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیریهای مکرر تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که رواندرمانی مثبتگرا بهصورت معنیداری بهزیستی روانشناختی، تابآوری و حس انسجام را در پرستاران زن افزایش داد؛ اما نتایج این مداخله بر خودکارآمدی معنیدار نبود. همچنین نتایج آزمون بن فرونی نشان داد که افزایش در متغیرهای حس انسجام، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در طول زمان ماندگار است. نتیجهگیری: آموزش مبتنی بر روانشناسی مثبتگرا به نحو مؤثری سبب بهبود حس انسجام، بهزیستی روانشناختی و تابآوری در پرستاران میگردد.
فریده رمضانی مقدم؛ رضا رستمی؛ عباس رحیمی نژاد؛ حجتالله فراهانی
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بود که بهصورت پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی بود که بهصورت پیشآزمون، پسآزمون با گروه کنترل و آزمایش انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به دیابت نوع دو مراجعهکننده به کلینیک فوق تخصصی دیابت و بیماریهای متابولیک شهر کاشان مراجع کرده بود. 30 نفر از بیماران مبتلا به دیابت نوع دو بهصورت هدفمند انتخاب شدند و یهصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام 15 نفر) قرار گرفتند. برنامه مداخلهای گروه آزمایش در 8 جلسه 120 دقیقهای انجام شد. گروه کنترل در این مدت مداخلهای دریافت نکردند. جهت جمعآوری دادهها از آزمایش هموگلبین گلیکوزیله و مقیاس کوتاه فعالیتهای خود مراقبتی استفاده شد. دادهها با استفاده از میانگین، انحراف استاندارد و تحلیل کوواریانس تک متغیره (آنکوا) تجزیهوتحلیل شد. یافتهها: نتایج پژوهش حاضر اثربخشی گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت را بر بهبود هموگلبین گلیکوزیله و فعالیتهای خود مراقبتی تأیید کرد. بر اساس یافتههای حاضر میزان تأثیر مداخله سواد سلامت بر هموگلبین گلیکوزیله 71/0 و بر فعالیتهای خود مراقبتی مبتلایان به دیابت نوع دو 76/0 بود. نتیجهگیری: نتایج این پژوهش پیشنهاد میکند، میتوان در کنار درمانهای پزشکی، از گروهدرمانی مبتنی بر سواد سلامت جهت بهبود شاخصهای کنترل دیابت نوع دو استفاده کرد تا بدینوسیله از عوارض بیماری پیشگیری به عمل آید.
سید حامد واحدی اردکانی؛ شیرین کوشکی؛ محمد اورکی؛ آمنه سادات کاظمی
چکیده
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی بود. روش: جامعة آماری شامل تمامی بیماران کاندید جراحی شکمی بستریشده در بیمارستان گلستان شهر تهران بود. 75 نفر از این بیماران با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و بهشکل تصادفی ...
بیشتر
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان هیپنوتیزمی و درمان کاهش استرس مبتنی بر ذهنآگاهی (MBSR) بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی بود. روش: جامعة آماری شامل تمامی بیماران کاندید جراحی شکمی بستریشده در بیمارستان گلستان شهر تهران بود. 75 نفر از این بیماران با روش نمونهگیری دردسترس انتخاب شده و بهشکل تصادفی در 3 گروه مطالعاتی قرار گرفتند. گروه اول، مداخله 8 جلسهای درمان هیپنوتیزمی و گروه دوم، مداخله 8 جلسهای MBSR دریافت کرد و گروه سوم به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. جمعآوری دادهها با استفاده از مقیاس زخم بیتس - جنسن (بیتس - جنسن و ساسمن، 2012) و پرسشنامه استرس ادراکشده (کوهن و همکاران، 1983) انجام شده و تجزیهوتحلیل آنها نیز بهروش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر صورت پذیرفت. یافتهها: نتایج پژوهش نشان دادند که درمان هیپنوتیزمی و MBSR بر ترمیم زخم و استرس ادراکشده بیماران پس از جراحی شکمی تاثیر دارند (001/0<P). نتیجهگیری: درمان هیپنوتیزمی و MBSR منجر به تسریع ترمیم زخم و نیز کاهش عوارض جانبی و استرس ادراکشده در مرحله پسآزمون و پیگیری در بیماران فوق میشوند. لذا میتوان از این دو مدل درمانی بهعنوان درمان کمکی جهت پیشگیری یا کاهش عوارض پس از جراحی شکمی استفاده نمود.
مهدی شمالی احمدآبادی؛ ناصر محمدی احمدآبادی؛ عاطفه برخورداری احمدآبادی
چکیده
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر ...
بیشتر
مقدمه: دیابت نوع دو یکی از شایعترین بیماریهای متابولیک مزمن و پیشرونده در دنیا است. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی واقعیتدرمانی گروهی بر افسردگی، اضطراب و استرس در بیماران دیابت نوع دو انجام شد. روش: پژوهش حاضر نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به دیابت نوع دو شهر یزد در سال 1398 بود. با روش نمونهگیری در دسترس، 22 نفر بهعنوان نمونه انتخاب و بهصورت تصادفی در دو گروه 11 نفری (آزمایش و گواه) جایگزین شدند. شرکتکنندگان به پرسشنامه استاندارد اضطراب، استرس و افسردگی لاویبوند، در مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری پاسخ دادند. گروه آزمایش مداخله واقعیتدرمانی را طی دو ماه در 8 جلسه 90 دقیقهای دریافت نمودند. در پایان نیز دادههای پژوهش با روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و در سطح معنیداری 05/0 تحلیل شدند. یافتهها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات افسردگی، اضطراب و استرس گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، در مرحله پسآزمون کاهش معناداری پیدا کرده و این کاهش در مرحله پیگیری پایدار مانده است (001/0>p). نتیجهگیری: بر اساس نتایج پژوهش، واقعیتدرمانی گروهی میتواند بهعنوان یک روش مداخلهای مؤثر در کاهش مشکلات روانشناختی افراد دیابت نوع دو موردتوجه قرار گیرد.
علی محمد رضایی
چکیده
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران ...
بیشتر
لوپوس بیماری است که با ایجاد اضطراب در فرد باعث نگرانی و تنش در پاسخ به شرایط تهدیدکننده میگردد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، شفقت و درمان ترکیبی بر اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون با یک گروه کنترل میباشد.جامعهآماریاینپژوهششاملکلیهبیماران مبتلا به لوپوس سیستمیک تحت درمان در بیمارستانهای شهر شیرازمیباشد که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس از میان جامعه آماری 80 نفر انتخاب و بهصورت تصادفی به چهار گروه (یک گروه کنترل 20 نفره و 3 گروه آزمایش 20 نفره) قرار گرفتند. ابزارهای بکاررفته در این پژوهش شامل پرسشنامه اضطرابزونگ (1970) و پرسشنامه نگرشهای ناکارآمد وایزمن و بک (1978) بود. یافتهها: دادههای گرداوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر نشان داد که این درمان بر لوپوس سیستمیک در مراحل پسآزمون و پیگیری تأثیر معنادار دارد (p≤0/0001و 6/53F=). همچنین اثر درمان ترکیبی در این پژوهش با سطح معناداری (207/47F= و p≤/0005) بود. نتیجهگیری: مطابق با یافتههای پژوهش حاضر، میتوان از بستههای آموزشی پذیرش و تعهد و شفقت درمانی جهت بهبود اضطراب و نگرشهای ناکارآمد بیماران مبتلا به لوپوس بهره برد.