Document Type : Scientific Research
Abstract
Abstract
Aim: The problem of infertility as a stressful event comes along with different psychological problems. The aim of this study is determining rate of psychological well-being and satisfaction of marital life in infertile /fertile women.
Method: In this study 40 infertile women from the Alzahra Care Center in Tabriz city were selected randomly and compared with 40 fertile women. Data were collected by two questionnaires including well-being psychological and marital satisfaction scales. According to multiple facts of comparative variables, the Multivariate analysis of variance method performed.
Results: According to the findings, the fertile women significantly higher than infertile women in psychological well-being. Data doesn't show Results:Fertile women were more well-bing than infertile.
Conclusion: The results indicated that the infertile women had low well-being psychological status ( P<0.05). Therefore, attending to mental needs of infertile individuals, is a vital part in success of caring infertility.
Keywords
مقدمه
ناباروری ابعاد مختلف زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد. شاید بتوان گفت که یکی از عمدهترین وقایع استرسزا در زندگی افراد است که به عنوان حادثهای منفی و ناکام کننده برای زوجین، به ویژه زنان مطرح است (کرمی نوری، 1379). تجربۀ ناباروری که برخی آن را بحران ناباروری نام نهادهاند، با استرسهای فیزیکی، اقتصادی، روانشناختی و اجتماعی همراه است که تمامی جنبههای زندگی فرد را تحت تأثیر قرار میدهد (گیبسون و می یرس[1]، 2000؛ رجوعی، 1376). ناتوانی در داشتن فرزند به عنوان یک عامل شکست تلقی شده و این احساس را به وجود میآورد که فرد، یک زن یا مرد کامل نیست. ناباروری با احساس فقدان در زندگی، بیهویتی شخصیتی و جنسی، فقدان کنترل شخصی، سلامت و اعتماد به نفس همراه است. احساسهای وابسته به این فقدانها شامل غم، حقارت، تنهایی، خستگی، درماندگی و ترس است. در واقع، احساسهای تجربه شده توسط فرد نابارور، مشابه با آن چیزی است که افراد در مقابل هر فقدان مهمی همچون فقدان عزیزی تجربه میکنند (گیبسون و می یرس، 2000). بهطور کلی، تجربه وقایع استرسزا موجب کاهش احساس کنترل فرد در زندگی میشود که این احساس عدم کنترل موجب بروز احساس بیارزشی و بیکفایتی فرد شده و در نهایت به سازگاری ضعیف در فرد منجر میگردد. پژوهشهای مختلف وجود افسردگی و اضطراب را در زوجهای نابارور نشان دادهاند (آندروس، ابی، هالمن[2]، 1992؛ دومار[3]، 2000). همچنین مطالعات نشان میدهند که عوامل روانشناختی میتوانند هم در ایجاد ناباروری نقش داشته باشند و هم پیامد آن تلقی شوند (کرمی نوری، 1379). در این راستا، شواهد فراوانی نشان میدهند مشکلات روانشناختی ناشی از ناباروری میتواند یک عامل کمکی در تشدید ناباروری باشد (کی، چانگ، ربار و سولز[4]، 1995؛ دومار، کلپ و اسلاسبی[5]، 2000).
نتایج پژوهش مولر[6] (1993) نشان میدهد فشارهای روانی و نگرانی حاصل از ناباروری بر عملکرد فیزیولوژی بدن اثر مستقیم به جا گذاشته و در نهایت بر ناباروری تأثیر منفی میگذارد (به نقل از کی و همکاران، 1995). از طرفی افرادی که آرامش خاطر داشته و از سلامت روانی برخوردارند، فشارهای کمتری تجربه کرده و در نتیجه احتمال باروری آنان افزایش مییابد (دومار و همکاران،2000). از طرف دیگر شواهد پژوهشی فراوانی وجود دارند که نشان میدهند حوادث نامطبوع زندگی قادرند بهزیستی روانشناختی را تحت تأثیر قرار داده و مختل کنند و به ایجاد مشکلات روانی مانند افسردگی و اضطراب منجر شوند (سگرستروم و میلر[7]، 2004). بر این اساس، ناباروری که ماهیتی تقریباً ثابت و تنشزا دارد، میتواند با ایجاد تنیدگی، به کاهش بهزیستی روانشناختی منجر شود. تنش حاصل از ناباروری بر روابط فردی، اجتماعی و زناشویی تأثیر گذاشته، میتواند موجب عدم تعادل روانی زوجین، قطع رابطه بین آنان و طلاق شود (هیرکز[8] و هیرکز، 1995). در این راستا، یافتههای ملایینژاد، جعفرپور، جهانفر و جمشیدی (1379) نشان داد که نزدیک به نیمی از زنان نابارور از سازگاری زناشویی برخوردار نبوده و مشکلاتی را در روابط خود و همسرانشان تجربه کردهاند. نتایج پژوهش آندروس و همکاران (1992) نیز نشانگر رضایت جنسی کمتر زوجهای نابارور نسبت به زوجین بارور بود. همچنین، برای بررسی تأثیر ناباروری بر عملکرد جنسی، رضایتمندی از ازدواج و استرس، مطالعهای توسط بنازون، رایت و سابورین[9] (1992) انجام شد. آنان دریافتند که با پیشرفت مراحل درمانی، سطح استرس به طور معنیدار افزایش یافته و رضایتمندی از ازدواج کاهش مییابد. از طرفی مظاهری و همکاران (1380) در مطالعۀ خود نشان دادند که نمرات کسب شده توسط زوجین در سازگاری زناشویی در دو گروه بارور و نابارور تفاوت معنیدار نداشت، با این حال، نمرات زنان و مردان نابارور در مقایسه با زوجین بارور، در مقیاس شیوه کنترل حل مسئله به طور بارزی متفاوت بود. بدین معنی که همبستگی مثبت و معنیداری بین سازگاری زناشویی و شیوههای مثبت یا کارآمدتر حل مسئله وجود داشت.
در سالهای اخیر، گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی، با الهام از روانشناسی مثبت نگر، رویکرد متفاوتی را برای تبیین و مطالعۀ این مفهوم برگزیدهاند. آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روانشناختی، تلقی نموده و آن را در قالب اصطلاح "بهزیستی روانشناختی" مفهومسازی کردهاند. این گروه معتقدند که سلامت یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر میگیرد (لارسون[10]، 1991). در طی دهه گذشته، ریف[11] (1989) الگوی بهزیستی روانشناختی را ارائه نمود. براساس این الگو، بهزیستی روانشناختی از 6 عامل تشکیل میشود: پذیرش خود[12] (داشتن نگرش مثبت به خود)، رابطۀ مثبت با دیگران (برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی[13])، خود مختاری[14] (احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی)، زندگی هدفمند، (داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن)، رشد شخصی[15] (احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط (توانایی فرد در مدیریت محیط) (ریف، 1989؛ ریف و کیز[16]، 1995). علاوه بر این، سوتر، هوپتن و پنی[17] (2002) پژوهشی با هدف ارزیابی بهزیستی روانی در زنان تحت درمان نازایی انجام دادند. در این راستا، نتایج، نشانگر سلامت روانی پایینتر این افراد نسبت به جمعیت عادی بود. همچنین، نتایج مطالعات سالواتوره[18] و همکاران (2001) در ایتالیا، بیانگر آن بود که زنان تحت درمان نازایی سطوح بالاتری از اضطراب و فشارهای احساسی را نسبت به گروه کنترل نشان دادند. اگرچه زنان نازا، ابعاد شخصیتی نابهنجار نشان ندادند، ولی در الگوی وابستگی زوجین و همینطور علائم روانشناختی نسبت به گروه کنترل تفاوت داشتند. شاکری، حسینی، گلشنی، صادقی و فیضالهی (1385) نیز در مطالعۀ خود دریافتند که زنان نابارور، نارضایتی بیشتری از زندگی خود نشان داده و بیشتر این افراد از سلامت روانی برخوردار نبودند. در واقع، استرس حاصل از ناباروری به نوبۀ خود بر کیفیت زندگی افراد و رضایت زنان از خود و زندگی مشترکشان تأثیر منفی دارد (فکس[19] و همکاران، 2003). مطالعۀ دیگری توسط ادنس، تنکلار و نیون هویس[20] (1999) جهت بررسی تجارب روانی- اجتماعی زنان با مشکلات باروری در مقایسه با زنان عادی انجام شد. نتایج حاکی از آن بود که زنان با مشکلات باروری شیوع بالاتری از احساسات منفی را گزارش کردند. در گروه بیماران، تغییرات بیشتری در ارتباط بین زوجین (مثبت یا منفی) گزارش شد، روابط جنسی در میان این گروه در جهت منفی تأثیر پذیرفته بود و نمرات آزمون بهزیستی بیشتر از سایر موارد، تحت تأثیر قرار گرفته بود. این در حالی است که پازنده، شرقی صومعه، کرمی نوری و علوی مجد (1383) در مطالعۀ خود پی بردند که نمرات کسب شده در آزمون بهزیستی زنان بارور و نابارور اختلاف معنیدار نداشته و هر دو گروه از وضعیت بهزیستی، در حد قابل قبول برخوردارند.
برخی پژوهشگران معتقدند ناباروری بهعنوان یک تحول بسیار پرتنش برای زوجین و زندگی خانوادگی و زناشویی آنها به شمار آمده و مشکلات مهمی را در روابط زوجین به وجود میآورد. با مواجه شدن زوجین با ناباروری، مشکلات متعددی شامل مشکل در ارتباط با یکدیگر و اطرافیان، کنشوری جنسی، تصمیمگیری، فرآیند بهداشت عاطفی و هیجانی و حتی تحول روانشناختی، در زوجین نابارور ایجاد می شوند (دیاموند، کزور، میرس، اسچارف و وینشل[21]، 1999). بهطور کلی، پژوهشگران مختلف در مورد اثر ناباروری بر روابط زوجها نظرات متفاوتی دارند. برخی از محققان معتقدند که تحمل مراحل تشخیص و درمان ناباروری موجب ارتباط و صمیمیت بیشتر زوجین شده و آنها احساس نزدیکی بیشتری به یکدیگر خواهند کرد (پازنده و همکاران، 1383؛ دانی لوک[22]، 1988). در حالیکه بسیاری از پژوهشگران، کاهش عملکرد و سازگاری زناشویی زوجین را در نتیجۀ ناباروری، گزارش کردهاند. آنان بر افزایش اختلافها و منازعات زناشویی در میان زوجهای نابارور تأکید کردهاند (کیمن[23]، چرن[24] و بچمن[25]، 1998).
با توجه به تناقضهای متعدد در نتایج پژوهشهای انجام شده و نیز بالا بودن نرخ ناباروری در ایران (آخوندی، 1382) و اهمیت آن از لحاظ فرهنگی و اجتماعی بهخصوص برای زنان، مطالعۀ ناباروری با تکیه بر جنبههای روانی- اجتماعی آن از اهمیت زیادی برخوردار است. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی و مقایسه میزان بهزیستی روانشناختی و رضامندی زناشویی در زنان بارور و نابارور شهر تبریز انجام گردید.
روش
پژوهش حاضر از نوع توصیفی- مقایسهای (پس رویدادی) بوده که در آن تعداد 40 زن نابارور مراجعه کننده به مرکز درمانی- بهداشتی الزهرا در شهر تبریز (سال 1390) انتخاب شده و با 40 زن بارور به روش نمونهگیری آسان (در دسترس) مورد بررسی و مقایسه قرار گرفتند. افراد نمونه در دامنه سنی 40-20 سال با حداقل تحصیلات دیپلم و نداشتن فرزند خوانده قرار داشتند که حداقل مدت یک سال از طول مدت ناباروری آنها گذشته بود.
ابزارهای گردآوری اطلاعات، شامل مقیاس بهزیستی روانشناختی و پرسشنامه شاخص رضایت زناشویی بود.
مقیاس بهزیستی روانشناختی: این مقیاس در سال 1989 توسط کارول ریف ساخته شده است. این آزمون 84 سؤال و 6 عامل را دربر میگیرد. شرکتکنندگان در مقیاسی 6 درجهای (کاملاً مخالف تا کاملاً موافق) به سئوالات پاسخ میدهند. چهل و هفت سؤال، مستقیم و سی و هفت سؤال به صورت معکوس نمرهگذاری میشوند. ریف برای بررسی روایی ابزار و سنجش رابطۀ آن با سنجههایی که صفات شخصیتی را میسنجیدند، و در ضمن شاخص بهزیستی روانشناختی نیز به شمار میرفتند، از سنجههایی مانند مقیاس تعادل عاطفی [26] برادبورن[27] (1969)، رضایت زندگی نیوگارتن[28] (1965)و حرمت خود[29] روزنبرگ[30] (1965) استفاده کرد. نتایج همبستگی آزمون ریف، با هر یک از مقیاسهای فوق قابل قبول بود. بنابراین ابزار فوق از نظر سازهای روا محسوب شد (ریف، 1989). آلفای کرونباخ به دست آمده در مطالعۀ ریف (1989) برای پذیرش خود (93/0)، ارتباط مثبت با دیگران (91/0)، خودمختاری (86/0)، تسلط بر محیط (90/0) و رشد شخصی (87/0) گزارش شده است.
در ایران طی پژوهشی که با نمونهای دانشجویی انجام شده است، همسانی درونی با بهرهگیری از آلفای کرونباخ سنجیده شد. نتایج حاصل برای تسلط بر محیط 77/0، رشد شخصی 78/0، ارتباط مثبت با دیگران 77/0، هدفمندی در زندگی 70/0، پذیرش خود71/0، خودمختاری 78/0، و نمره کلی 82/0 بود. روایی این مقیاس نیز مناسب برآورد شده است (بیانی، محمد کوچکی و بیانی،1387).
پرسشنامه شاخص رضایت زناشویی (IMS) [31]: این پرسشنامه توسط والتر دبلیو هادسن[32] (1993)، تهیه و تدوین شده است (ساعتچی، کامکاری و عسگریان، 1389). شاخص رضایت زناشویی، یک ابزار 25 سؤالی است که برای اندازهگیری میزان، شدت و دامنه مشکلات یا رضایت زن و شوهر در رابطه زناشویی، تدوین شده است. این شاخص، ویژگی مورد نظر را یک کل واحد تلقی نمیکند، بلکه دامنۀ رضایت یا مشکلات مرتبط با رابطه را از نظر زن یا مرد، اندازهگیری میکند. شاخص رضایت زناشویی، میزان سازگاری زناشویی را نمیسنجد، زیرا ممکن است یک زن و مرد علیرغم اختلاف یا نارضایتی شدید، سازگاری خوبی داشته باشند. نمرهگذاری شاخص رضایت زناشویی بدین نحو است که برای هر یک از سؤالات، در طیف هفت درجه لیکرت نمرهگذاری میگردد. بدین صورت که ابتدا سؤالات 2،4، 6، 7، 10، 12، 14، 15، 18، 22 و 24 معکوس میشود؛ بدین معنی که گزینۀ همیشه، نمره یک و گزینۀ هیچگاه، نمره 7 میگیرد و سپس مجموع نمرات فوق با نمرات باقیمانده سؤالات جمع میشوند. هرچه نمره فرد بالاتر باشد، میزان رضایت زناشویی وی بیشتر است.
شاخص رضایت زناشویی دارای ضریب آلفای کرونباخ 96/0 است که نشاندهنده همسانی درونی بالاست. این شاخص با ضریب همبستگی 96/0 در روش بازآزمایی دو ساعته، از یک اعتبار کوتاهمدت عالی برخوردار است. شاخص رضایت زناشویی از یک روایی همزمان عالی برخوردار است و با آزمون سازگاری زناشویی لاک - ولای[33] ؛ همبستگی معنادار نشان میدهد. همچنین، این شاخص از روایی بسیار خوب و با معنایی برای متمایز کردن زوجهای مشکلدار و زوجهای ظاهراً بدون مشکل برخوردار است. علاوه بر این شاخص رضایت زناشویی دارای روایی سازهای مناسبی است و با مقیاسهایی که نباید همبستگی خوبی داشته باشد، مانند مقیاسهای رضایت جنسی و مشکلات زناشویی همبستگی معناداری نشان نمیدهد (ساعتچی و همکاران، 1389).
یافتهها
جهت تجزیه و تحلیل دادهها، ابتدا پیشفرضهای روش تحلیل واریانس چندمتغیره از جمله همگنی واریانسها مورد بررسی قرار گرفت و به جهت تحقق آنها، دادهها به وسیلۀ روش تحلیل واریانس چند متغیره مورد تحلیل قرار گرفت. دادههای مربوط به این تحلیل در جدول زیر درج شده است.
جدول 1. میانگین و انحراف معیار نمرات گروهها در بهزیستی روانشناختی و رضامندی زناشویی
متغیرها |
گروه |
(انحراف معیار) میانگین |
خودمختاری |
بارور نابارور |
(33/6) 05/49 (89/5) 50 |
تسلط بر محیط |
بارور نابارور |
(967/8) 52/54 (67/6) 42/47 |
ارتباط مثبت با دیگران |
بارور نابارور |
(40/8) 52/54 (55/8) 42/47 |
رشد شخصی |
بارور نابارور |
(90/7) 17/55 (75/5) 50/47 |
هدفمندی در زندگی |
بارور نابارور |
(29/5) 07/51 (33/5) 700/50 |
پذیرش خود |
بارور نابارور |
(78/8) 02/53 (60/5) 12/45 |
بهزیستی کل روانشناختی |
بارور نابارور |
(14/40) 37/317 (47/32) 100/289 |
رضامندی زناشویی |
بارور نابارور |
(98/7) 600/74 (49/8) 32/72 |
نتایج تحلیل واریانس چندمتغیره اثرات گروه بر بهزیستی روانشناختی و رضامندی زناشویی
منابع تغییر |
گروه |
M±S |
F |
سطح معنیداری |
ضریب اثر (Eta) |
خودمختاری |
بارور |
(33/6) ±05/49 |
48/0 |
49/0 |
006/0 |
نابارور |
(89/5) ± 50 |
||||
تسلط بر محیط |
بارور |
(967/8) ± 52/54 |
13/16 |
001/0 |
171/0 |
نابارور |
(67/6)± 42/47 |
||||
ارتباط مثبت با دیگران |
بارور |
(40/8)± 52/54 |
52/13 |
001/0 |
148/0 |
نابارور |
(55/8)± 42/47 |
||||
رشد شخصی |
بارور |
(90/7)± 17/55 |
62/24 |
01/0 |
240/0 |
نابارور |
(75/5)± 50/47 |
||||
هدفمندی در زندگی |
بارور |
(29/5)± 07/51 |
07/0 |
78/0 |
001/0 |
نابارور |
(33/5)± 700/50 |
||||
پذیرش خود |
بارور |
(78/8)± 02/53 |
98/22 |
001/0 |
228/0 |
نابارور |
(60/5)± 12/45 |
||||
بهزیستی کل روانشناختی |
بارور |
(14/40)± 37/317 |
99/11 |
001/0 |
133/0 |
نابارور |
(47/32)± 100/289 |
||||
رضامندی زناشویی |
بارور |
(98/7)± 600/74 |
52/1 |
22/0 |
019/0 |
نابارور |
(49/8)± 32/72 |
براساس یافتههای جدول 1 مشخص میشود که بین دو گروه از زنان بارور و نابارور از نظر بهزیستی روانشناختی کل (01/0>p ,99/11=F) تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین این گروه در متغیرهای تسلط بر محیط (01/0>, p13/16=F)، ارتباط مثبت با دیگران (01/0>p ,52/13=F)، رشد شخصی (01/0>p , 62/24=F) و پذیرش خود (00/0=P و 98/22=F) به صورت معناداری با یکدیگر متفاوتند. اما از نظر هدفمندی در زندگی (05/0p> , 07/0=F)، خودمختاری (05/0p> , 48/0=F) و رضامندی زناشویی (05/0p> , 52/1=F) تفاوت معنیدار بین دو گروه مشاهده نمیشود.
همچنین جدول فوق، میانگین و انحراف استاندارد نمرات افراد در مقیاسهای آزمون بهزیستی روانشناختی و رضامندی زناشویی را ارائه میدهد. بیشترین میانگین نمرات افراد در مقیاس بهزیستی روانشناختی در گروه بارور، به ترتیب شامل رشد شخصی (17/55)، تسلط بر محیط (52/54)، ارتباط مثبت با دیگران (52/54)، پذیرش
خود (02/53)، هدفمندی در زندگی (07/51)، خودمختاری (05/49) و میانگین بهزیستی کل در این افراد 37/317 بود. همچنین، میانگین افراد بارور در رضامندی زناشویی 6/74 بود. مقایسه میانگینهای دو گروه نشان داد که در خودمختاری، هدفمندی در زندگی، و رضامندی زناشویی در گروه بارور و نابارور تفاوت معنیداری وجود ندارد، ولی مقیاسهای رشد شخصی، تسلط بر محیط، ارتباط مثبت با دیگران، پذیرش خود و بهزیستی روانشناختی کل در زنان بارور به طور معنیداری بیشتر از گروه زنان نابارور بود. با توجه به یافتهها میتوان نتیجه گرفت که ناباروری میتواند بهزیستی روانشناختی کل و مؤلفههای پذیرش خود، تسلط بر محیط، ارتباط مثبت با دیگران و رشد شخصی را تحت تأثیر قرار دهد و آنها را در مقایسه با افراد بارور کاهش دهد.
بحث و نتیجهگیری
یافتههای پژوهش حاضر همسو با نتایج پژوهشهای سوتر همکاران (2002)، سالواتوره و همکاران (2001) نشان میدهد که زنان نابارور در مقایسه با زنان بارور، سلامت و بهزیستی روانشناختی پایینتری دارند. در واقع، تجربه ناباروری، پریشانی هیجانی عمیق و شدیدی را بر فرد و زوج تحمیل میکند که این شرایط منشأ مداوم استرسهای روانشناختی و اجتماعی است (گریل34[34]، 1994).
این یافتهها، هماهنگ با بررسی دانکل- اسچتر و لوبل35[35] (1991) است که نشان داده است واکنش نسبت به ناباروری با عکسالعملهای منفی شدیدی همراه است. واکنشهای منفی شدید از جمله اندوه، انکار، افسردگی، احساس عصبی بودن، احساس گناه، اضطراب، کاهش کنترل، احساس سرزنش و خود سرزنشی، بی کفایتی شخصی و جنسی، تهدید نسبت به عزت نفس و مشکلاتی در ارتباط با دیگران شامل احساس خشم نسبت به زوجین دارای کودک میشود، بنابراین وضعیت بهزیستی روانشناختی آنها در مقایسه با زنان بارور پایینتر است.
بررسی مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در دو گروه نشان میدهد که زنان بارور در مؤلفههای پذیرش خود، ارتباط مثبت با دیگران، احساس تسلط بر محیط، رشد شخصی و نمره کل بهزیستی روانشناختی در سطحی بالاتر از زنان نابارور بودهاند. پژوهشهای مربوط به حوزه مورد بحث نیز نشان دادهاند که زنان نابارور با چالشهای متعددی مواجه میشوند که نحوه واکنش اطرافیان و بستگان آنان، یکی از آنهاست. مسئله ناباروری بهویژه در فرهنگ ما که بیشتر خانوادهها از نوع گسترده هستند و با توجه به نقش والدین و اطرافیان در زندگی زوجین، مسئله ناباروری بعد عمیقتری به خود میگیرد و با تأخیر در حاملگی، کنجکاویها و فشارهای اطرافیان موجب نگرانی و اضطراب زوجها و در نهایت کنارهگیری اجتماعی و انزوای آنان میشود (ملایینژاد و همکاران، 1379).
علاوه بر این، برخی بررسیها نیز نشان داده که زنان نابارور بیشتر درگیر درمانهای طبی از نظر صرف وقت و تحمل درد بوده و طولانی بودن دورۀ درمان موجب واکنشهای روانی، اجتماعی در آنها میگردد. لذا آنها به دلیل شرایط خاص خود، وقت کمتری برای برقراری ارتباط اجتماعی دارند (سوانسون و نیز36[36]، 1997). به همین سبب میتوان علت پایین بودن سطح پذیرش خود و ارتباط مثبت با دیگران در این گروه را به محدودیت شبکه اجتماعی آنها، ارتباطات اجتماعی اندک و مشکلات ناباروریشان نسبت داد. همچنین، در تبیین پایین بودن سطح پذیرش خود در این گروه میتوان به این امر اشاره کرد که مادر شدن، به زندگی ساختار مشخص میدهد و نقشها و عملکرد اجتماعی روشن همراه با کنترل بیشتر در جنبههای مختلف زندگی را برای او فراهم میسازد (سوتر و همکاران 2002). در واقع، برای زن سالم از نظر روانشناختی، حاملگی غالباً وسیلهای برای خود شکوفایی است (رجوعی، 1376). لذا، زنانی که فاقد قدرت باروری هستند، احساس ناتوانی، بی ارزشی و عدم کفایت میکنند و چون خود را به علت ناباروری ناقص میدانند، در نتیجه تصور نامطلوبی از وضعیت جسمانی خود داشته و سطح پذیرش خود در آنان بهطور معنیداری پایین است.
همچنین، با توجه به یافتههای پژوهش حاضر مبنی بر پایین بودن احساس تسلط بر محیط و رشد شخصی در افراد نابارور چنین بهنظر میرسد که فشارهای ناشی از ناباروری به گونهای است که میتواند انرژی و وقت زنان نابارور را به خود اختصاص داده و به محدود شدن علائق، تلاشها و فرصت برای رشد بیانجامد. از طرفی، این مسئله میتواند کیفیت زندگی و سلامت جسمی و روانی، نگرش فرد نسبت به محیط فیزیکی و اجتماعی و افرادی که با وی مرتبط هستند را تحت تأثیر قرار داده و به کاهش علائق و غرایز بیانجامد و به دنبال آن موجب فقدان انگیزش و ناتوانی در انجام کار گشته و تواناییهای فرد در زمینه اجتماعی و حرفهای تنزل مییابد. فرد افسرده و مضطرب نسبت به مسائل اجتماعی، تفریحات و امور معمول زندگی بی میل و دلسرد میگردد که این امر در نهایت موجب کاهش احساس تسلط بر محیط و تعیین اهداف شخصی خواهد شد (فراهانی، 1380).
از سوی دیگر، نتایج مربوط به مقایسه مؤلفههای هدفمندی در زندگی و خودمختاری نشان داد که بین دو گروه تفاوت معنیداری وجود ندارد. در توجیه این مطلب شاید بتوان به یافتههای برخی از بررسیها که با دیدی مثبتنگر به بررسی ناباروری پرداختهاند، اشاره کرد. از این دیدگاه امید به موفقیت درمان، میتواند به زندگی هدف بخشد و به سازگاری فرد در محیط و زندگیاش کمک کند (ابی، هالمن، آندروس، 1992). از طرفی دیگر، در زنان بارور شاید به دلیل عدم تحقق انتظارات از پرورش فرزندان و رسیدن به ایدهآلهای افراد، هدفمندی و رضایتمندی از زندگی کاهش مییابد (پازنده و همکاران، 1383).
همچنین، نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین دو گروه (زنان بارور و نابارور) در مورد رضامندی زناشویی تفاوتی وجود ندارد، به عبارتی، هرچند میانگین نمرات رضامندی زناشویی در زنان بارور بیشتر از میانگین نمرات زنان نابارور بود، ولی این تفاوت معنیدار نبود. در این راستا، شاید بتوان به فناوریهای کمک باروری و پیشرفتهای قابل ملاحظهای در زمینۀ ناباروری اشاره کرد که باعث افزایش امیدواری گردیده و این امر موجب آن شده است که افراد نابارور کمتر دچار مشکل در روابط زناشویی شوند. این نتیجه با پژوهش مظاهری و همکاران (1380) که نشان دادند ناباروری باعث کاهش خشنودی زناشویی در زنان نابارور نمیشود، همسو است. اما با مطالعات بنازون و همکاران (1992)، ملایی نژاد و همکاران (1379) همخوانی ندارد. در واقع، برخی از مطالعات نشان میدهند که مراحل درمان ناباروری نه تنها نمیتواند خطری برای سازگاری زناشویی باشد بلکه تقسیم استرس ناشی از آن بین زوجین میتواند حتی ارتباط زناشویی را استحکام بخشد و باعث افزایش صمیمیت بین زوجها گردد (جنیدی، نورانی سعدالدین، مخبر و شاکری، 1388؛ رپکاری37[37] و همکاران، 2007). برای اغلب زوجها، ناباروری بیش از یک عارضه فیزیکی است و مشکلات عاطفی و اجتماعی نیز دربردارد، لذا پیامدهای ناشی از ناباروری در زمینه مسائل روانشناختی، یکی از مشکلات مهمی است که زوجهای نابارور با آن روبرو هستند و بیتوجهی به این مسائل آثار زیانباری را به دنبال خواهد داشت (صولتی دهکردی، دانش، گنجی و عابدی، 1384).
باید تأکید کرد که اغلب درمان فیزیکی ناباروری کافی نیست، توجه به نیازهای روانی زوجهای نابارور یک بخش ضروری در موفقیت درمان ناباروری است، زیرا میتواند رابطه زوجین در طول درمان را تحت تأثیر قرار دهد، بهخصوص زمانی که هر یک از زوجین نیاز به درک و حمایت دیگری پیدا میکند. استرس، ناامیدی و احساس شرم از ناباروری میتوانند برای سلامت روانی زوجین دردناک و مخرب باشد (ملایی نژاد، 1379). فشارهای روانی وارد بر بیماران ممکن است سبب ارتباط ناهماهنگ، آموزش نامناسب بیمار و ناهماهنگی روشهای درمانی شود. افرادی که با مشکل ناباروری مواجهند، با شوک ناباروری و احساس کلی درماندگی واکنش نشان داده و اشتغال ذهنی قابل توجیه با مشکل خود پیدا میکنند. بدین ترتیب گروه درمانی با بیمارانی سرو کار دارد که نه تنها خواستار کمک برای مشکلات فیزیکی هستند، بلکه از نظر عاطفی و روانی نیز جریحهدار شدهاند (رشیدی فارفار، 1385).
بهطورکلی، پژوهش حاضر همسو با اکثر بررسیهای انجام شده ارتباط ناباروری با بهزیستی روانشناختی را بیش از پیش مورد تأکید قرار میدهد. شاید علت به دست نیامدن ارتباط معنیدار بین ناباروری و رضامندی زناشویی، تقسیم استرس ناشی از ناباروری بین زوجین و گذشت زمان باشد که باعث کنار آمدن با مسئلۀ ناباروری شده است و به علت علاقۀ دوجانبه، زوجین به زندگی مشترک ادامه میدهند. به طور خلاصه دادهها نشان دادند که رابطه معنیداری بین ناباروری و بهزیستی روانشناختی وجود دارد، لذا این یافتهها می تواند با ارائۀ تصاویری از مقایسه بهزیستی روانشناختی و رضامندی از زندگی زناشویی در زنان نابارور و بارور، متولیان بهداشت را در اتخاذ تمهیدات لازم جهت حمایتهای روانی مورد نیاز این گروه و نیز اجرای برنامههای مناسب به منظور پیشگیری از عوارض ناشی از ناباروری بهعنوان مهمترین و بهترین روش سرمایهگذاری، در جهت توسعه اقتصادی و اجتماعی در زمینه ناباروری یاری نماید. از جمله محدودیتهای این پژوهش میتوان به ابزار خودگزارشی و نمونهگیری که شامل شهر تبریز و مرکز درمانی الزهرا بوده است، اشاره کرد. بنابراین به نظر میرسد که لازم است تعمیم نتایج با احتیاط صورت گیرد. لذا پیشنهاد میشود برای کاستن از محدودیتهای یادشده و افزایش تعمیمپذیری یافتهها، این پژوهش در سایر مناطق کشور نیز تکرار گردد.
سپاسگزاری
از زحمات و همکاری کارکنان مرکز درمانی- بهداشتی الزهرا و کلیۀ افراد شرکتکننده در تحقیق که در این پژوهش همکاری خوبی داشتند، قدردانی میشود.
1. Gibson & Myers
2. Andrews, Abbey, &Halman
3. Domar
4. Keye, Chang, Rebar, & Soules
5. Clapp & Slasby
6. Moller
7. Segerstrom & Miller
8. Hirxsch
9. Benazon, Wright , & Sabourin
10. Lareson
11. Ryff
12. self-acceptance
13. sympathy
14. self-autonomy
15. personal growth
16. Keyes
17. Souter, Hopton, & Penny
18. Salvatore
19. Fekkes
20. Oddens, Tonkelaar, & Nieuwenhuyse
21. Diamond, Kezur, Meyers, Scharf, & Weinshel
22. Daniluk
23. kemman
24. Cheron
25. Bachman
26. Affect Balance Scale
27. Bradburn
28. Neugarten
29. Self-esteem
30. Rozenberg
31. Index of Marital Satisfaction
32. Walter W.Hudsen
33. Lock-Wallee Martial Adjustment Test
34. Greil
35. Dunkel-Schetter & Lobel
36. Swanson & Nies
37. Repokari