سحر باقری؛ محمد حاتمی؛ حسن رضایی جمالویی؛ مسلم عباسی
چکیده
مقدمه: نظر به مزمن و طولانیبودن بیماری مولتیپل اسکلروزیس و اهمیت شاخص خودانتقادی و خستگی در این بیماران، لزوم توجه به کاربرد درمانهای شناختی رفتاری و نسل سوم آن در این بیماران مغفول مانده است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و درمان خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل ...
بیشتر
مقدمه: نظر به مزمن و طولانیبودن بیماری مولتیپل اسکلروزیس و اهمیت شاخص خودانتقادی و خستگی در این بیماران، لزوم توجه به کاربرد درمانهای شناختی رفتاری و نسل سوم آن در این بیماران مغفول مانده است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و درمان خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون - پسآزمون و پیگیری (2 ماهه) بود. آزمودنیها با دامنه سنی 40-20 سال و با مقیاس ناتوانی جسمانی (EDSS) یک تا 5/5 و هدفمندانه و داوطلبانه انتخاب و بهصورت تصادفی به گروههای آزمایشی و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه در مرحله پیشآزمون - پسآزمون و پیگیری 2 ماهه به پرسشنامههای خستگی فیسک (1994) و خودانتقادی تامسون و ظروف (2004) پاسخ دادند. دادههای جمعآوری شده با استفاده تحلیل کوواریانس مختلط با اندازهگیری مکرر تحلیل شدند. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس مختلط با اندازهگیری مکرر نشان داد که درمان شناختی و رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی بر ابعاد خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس اثربخش هستند. همچنین اثرات مداخله پس از 2 ماه پیگیری بر روی کاهش نمرات خستگی و خودانتقادی حفظ شد. نتیجهگیری: براساس نتایج این پژوهش میتوان از آموزش شناختی رفتاری مبتنی بر خستگی و خوددلسوزی شناختی در کنار مداخلات دارویی برای کاهش خستگی و خودانتقادی بیماران مولتیپل اسکلروزیس در مراکز درمانی استفاده نمود.
بیماریهای مزمن مانند سرطان،دیابت،ایدز، قلبی-عروقی ، ام اس و ....
طاهره ثمین؛ حسین اخلاقی کوهپایی
چکیده
مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) یکی از بیماریهای مزمن است که اختلالات جسمی و روانی در میان این بیماران بسیار شایع است. هدف: هدف پژوهش حاضر، پیشبینی امید به زندگی بر مبنای کیفیت زندگی، استرس ادراک شده و خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. روش: روش پژوهش همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی اعضای انجمن بیماران ...
بیشتر
مقدمه: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (MS) یکی از بیماریهای مزمن است که اختلالات جسمی و روانی در میان این بیماران بسیار شایع است. هدف: هدف پژوهش حاضر، پیشبینی امید به زندگی بر مبنای کیفیت زندگی، استرس ادراک شده و خستگی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) بود. روش: روش پژوهش همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی اعضای انجمن بیماران مولتیپل اسکلروزیس (MS) در نیمه اول سال 1396 بود که از میان جامعه آماری فوق با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی ساده تعداد 120 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها عبارت بود از پرسشنامههای امید به زندگی میلر (MHS)، کیفیت زندگی (SF-36)، استرس ادراک شده (PSS) و سنجش چند بعدی خستگی (MFI). دادهها با استفاده از آزمونهای ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها: نتایج نشان داد که کیفیت زندگی با امید به زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) رابطهمثبتمعنیداریدارد ولی استرس ادراک شده و خستگی با امید به زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) رابطهمنفیمعنیداریداشتند. همچنین نتایج نشان داد که کیفیت زندگی، استرس ادراک شده و خستگی در مجموع 39% از کل واریانس امید به زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) را تبیین میکنند که در این میان استرس ادراک شده (34/0- Beta=) بیشترین نقش را در پیشبینی امید به زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) داشت و بعد از آن بهترتیب خستگی (22/0- Beta=) و کیفیت زندگی (20/0 Beta=) قرار داشتند. نتیجهگیری: با توجه با تأثیر کیفیت زندگی، استرس ادراک شده و خستگیدر امید به زندگی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) پیشنهادمیشود ضمن درمان دارویی برایبهبودوضعیتسلامتروانشناختیو افزایش امید این بیماران، دورههایآموزشیمبتنیبرکیفیت زندگی و مبتنی بر کاهش استرس برای آنها تشکیل شود.
نادر حاجلو؛ اوشا برهمند؛ علی عدیلی؛ مهناز فتحی
دوره 5، شماره 19 ، آبان 1395، ، صفحه 117-132
چکیده
مقدمه: سرطان فشار روانی زیادی را به وجود میآورد و میتواند بهطور معنادار بر کیفیت زندگی و تقریباً هر جنبه از زندگی فرد آسیب برساند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مرحله بیماری، ادراک بیماری، نیازهای برآورده نشده و خستگی در پیشبینی کیفیت زندگی این بیماران است. روش: نمونه پژوهش 120 بیمار بستری در بیمارستان شهدا تجریش شهر تهران در سال 1393 ...
بیشتر
مقدمه: سرطان فشار روانی زیادی را به وجود میآورد و میتواند بهطور معنادار بر کیفیت زندگی و تقریباً هر جنبه از زندگی فرد آسیب برساند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش مرحله بیماری، ادراک بیماری، نیازهای برآورده نشده و خستگی در پیشبینی کیفیت زندگی این بیماران است. روش: نمونه پژوهش 120 بیمار بستری در بیمارستان شهدا تجریش شهر تهران در سال 1393 است که بهصورت هدفمند انتخاب شده است. برای گردآوری دادهها از پرسشنامههای کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سرطان (FACT-G)، خستگی در درمان سرطان (FACT-F)، ادراک بیماری (R-IBQ) و نیازهای بیماران مبتلا به سرطان (SCNS-SF34) استفاده شده است. برای تحلیل دادهها از آزمون رگرسیون چندگانه استفاده گردید. یافتهها: مدل کلی رگرسیون حاکی از معنیداری نقش متغیرهای مرحله بیماری، ادراک بیماری، نیازهای برآورده نشده و خستگی در پیشبینی کیفیت زندگی بیماران بود (01/0p<). نتیجهگیری: در کنار ارائه مراقبتهای جسمی، توجه به مؤلفههای روانشناختی در زندگی بیماران مبتلا به سرطان جهت افزایش کیفیت زندگی این بیماران، حائز اهمیت خواهد بود.
مداخلات روانشناختی در سلامت و بیماریها
محمد نریمانی؛ اکبر عطادخت؛ لاله صنوبر؛ سجاد بشرپور
دوره 4، شماره 14 ، تیر 1394، ، صفحه 33-44
چکیده
هدف: هدف این مطالعه، مقایسه اثربخشی دو روش درمان غیردارویی تنآرامی عضلانی پیشرونده و موسیقیدرمانی بر شدت خستگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون چندگروهی بود. جامعه آماری متشکل از کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که از شهریور 1390 تا فروردین 1391، جهت پرتودرمانی به درمانگاه ...
بیشتر
هدف: هدف این مطالعه، مقایسه اثربخشی دو روش درمان غیردارویی تنآرامی عضلانی پیشرونده و موسیقیدرمانی بر شدت خستگی زنان مبتلا به سرطان پستان بود. روش: روش پژوهش از نوع آزمایشی با طرح پیشآزمون و پسآزمون چندگروهی بود. جامعه آماری متشکل از کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان بودند که از شهریور 1390 تا فروردین 1391، جهت پرتودرمانی به درمانگاه شفاپرتو اردبیل مراجعه می-کردند. از بین جامعه آماری 45 نفر (در محدوده سنی 16 تا 45 سال)، با روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات نیز از مقیاس خستگی بیماران سرطانی(CFS) استفاده شد. دادههای به دست آمده با استفاده از آمار توصیفی و آزمونهای آماری خیدو، تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) و آزمون تعقیبی توکی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج نشان داد که هر دو روش درمانی در کاهش شدت خستگی بیماران سرطانی اثربخش است (001/0>P). اما بین میزان اثربخشی دو روش در کاهش شدت خستگی و مؤلفههای آن (جسمانی، شناختی و عاطفی) تفاوت معناداری یافت نشد. نتیجهگیری: این مطالعه تلویحاتی را برای استفاده درمانگران از مداخلههای روان شناختی تسکین دهنده از جمله تکنیک تنآرامی عضلانی پیشرونده و موسیقی آرام بخش، در کنار سایر مداخلات معمول برای کاستن از شدت خستگی بیماران سرطانی مطرح مینماید.