مریم ملکان؛ مجید صفاری نیا؛ مهرداد ثابت؛ مستوره صداقت
چکیده
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی ...
بیشتر
مقدمه: بیماری مالتیپل اسکلروزیس بهعنوان یک بیماری مزمن با بروز ناگهانی و غیرقابلپیشبینی سبب کاهش بهزیستی ذهنی در ابعاد هیجانی، روانشناختی و اجتماعی میگردد. این پژوهش با هدف بررسی نقش رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت در زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش شامل تمامی زنان مبتلا به اماس مراجعهکننده به کلینیکهای تخصصی شهر تهران در سال 1399 بود که از بین آنها 60 نفر به روش نمونهگیری در دسترس بهعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، پرسشنامههای نگرانی درمورد وزن و رژیم غذایی کاگان و اسکوایزر، سرسختی سلامت گیبهاردت و همکاران بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمو، بود. فرضیههای این پژوهش بااستفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری حداقل مجذورات جزئی مورد آزمونقرار گرفت. یافتهها: نتایج حاصل از بررسی تأثیرات مستقیم متغیرهای پژوهش نشان داد که رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی، بهزیستی ذهنی بر سرسختی سلامت و سرسختی سلامت بر بهزیستی ذهنی، تأثیر مستقیم و معناداری داشتند (05/0P<). در نقش غیرمستقیم، رژیم غذایی بر بهزیستی ذهنی با میانجیگری سرسختی سلامت به میزان 25/0 تأثیر معناداری داشت (05/0P<). نتیجهگیری: با توجه به نتایج تحقیق پیشنهاد میشود در جهت افزایش بهزیستی ذهنی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس به نقش رزیم غذایی و عوامل روانشناختی همچون سرسختی سلامت توجه شود.
فهیمه امینی؛ علیرضا آقا یوسفی؛ احمد علیپور؛ ولی الله فرزاد
چکیده
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- ...
بیشتر
مقدمه: کاربرد روشهای مقابله با استرس در بیماران مولتیپل اسکلروزیس میتواند منجر به تغییرات قابلملاحظهای در سطح زیستنشانگرهای ایمنیشناختی گردد. ازاینرو هدف پژوهش، بررسی تأثیر مقابلهدرمانگری بر زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود. روش: پژوهش حاضر شبهآزمایشی و با روش پیشآزمون- پسآزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه پژوهش کلیه بیماران مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس عضو انجمن حمایت از بیماران ام.اس. استان تهران در سال 97 بوده، تعداد 30 بیمار مبتلا به ام.اس. واجد شرایط و داوطلب، انتخاب و بهطور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایشده جلسه درمان مقابلهدرمانگری و گروه کنترل به همان تعداد جلسات مراقبتهای معمول دریافت کردند. جهت سنجش فرضیهها از کیتهای انسانی برای اندازهگیری زیستنشانگرهای ایمنیشناختی و جمعآوری نمونههای خونی در 3 نوبت و مداخله روانشناختی مقابلهدرمانگری، استفاده شد. یافتهها:نتایج نشان دادند پیشآزمون با پسآزمون و پیگیری مؤلفههای اینترلوکین 6، اینترلوکین 10، تومور نکروزینگ فاکتور آلفا، اینترفرون گاما، لنفوسیت و گلبولهای سفید تفاوت معناداری دارد (05/0>P) و نمرات پسآزمون در مرحلهی پیگیری مقیاسها نسبتاً ثابت مانده و اثر مداخلهای مقابلهدرمانگری همچنان ماندگار است. نتیجهگیری: مقابلهدرمانگری سبب بهبود زیستنشانگرهای ایمنیشناختی در مبتلایان به مالتیپلاسکلروزیس میگردد. در کاهش میزان اثربخشیاین رویکرد مداخلهای، زمان از پسآزمون به پیگیری اثر نداشته است
شهرام مامی؛ مریم حیدری
چکیده
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده به شیوه گروهی بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. از بین بیماران زن مبتلا به اماس مراجعه کننده به کلینیک جامع اماس شهر کرمانشاه در ...
بیشتر
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده به شیوه گروهی بر ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش: مطالعه حاضر یک پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. از بین بیماران زن مبتلا به اماس مراجعه کننده به کلینیک جامع اماس شهر کرمانشاه در سال 1396، 28 نفر بهصورت نمونهگیری هدفمند و از طریق مصاحبه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. از پرسشنامههای ابرازگری هیجانی کینگ و امونز (1990) و عملکرد جنسی زنان روزن و همکاران (2000) در پیشآزمون و پسآزمون برای جمعآوری اطلاعات استفاده شد. مداخله رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده برای گروه آزمایش بهصورت گروهی، هفتهای 2 بار در 20 جلسه 60 دقیقهای اجرا شد؛ گروه کنترل به مدت دو ماه در لیست انتظار قرار گرفت. جهت تجزیهوتحلیل دادهها از آزمون کوواریانس چندمتغیره به کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. یافتهها: نتایج حاصل از تحلیل بر روی نمرات پیش آزمون و پس آزمون نشان داد که پس از تعدیل نمرات پیشآزمون بین 2 گروه آزمایش و کنترل در متغیرهای عملکرد جنسی (05/0P<) و ابرازگری هیجانی (01/0P<)، تفاوت معناداری وجود دارد. به عبارتی، مداخله درمانی باعث افزایش میانگین نمرات ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی افراد گروه آزمایش در مرحله پس آزمون شده است. نتیجه گیری: بر اساس یافتههای این مطالعه، پیشنهاد میشود که در مراکز مشاوره، کلینیکهای درمانی و انجمنهای ام اس سراسر کشور جهت افزایش ابرازگری هیجانی و عملکرد جنسی زنان مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس از تکنیکهای رواندرمانی پویشی کوتاهمدت فشرده، بهره برد.
محمد حاتمی؛ فردین فرمانی؛ ساحره صفوی؛ عاطفه نجفی زاده؛ مهدی اسدی قلعه رشیدی
دوره 4، شماره 16 ، دی 1394، ، صفحه 109-120
چکیده
مقدمه: جنبههای روانشناختی بیماریهای مزمن، ازلحاظ بروز غیرمنتظره و کنترلناپذیری علائم، موجب پدیدآیی استرسهای گوناگون و ایجاد هیجانات و خلقوخوی منفی در بیماران شده است و همین امر نظر بسیاری از متخصصان را متوجه خود ساخته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی با تأکید بر تئوری انتخاب بر کاهش احساس تنهایی بیماران ...
بیشتر
مقدمه: جنبههای روانشناختی بیماریهای مزمن، ازلحاظ بروز غیرمنتظره و کنترلناپذیری علائم، موجب پدیدآیی استرسهای گوناگون و ایجاد هیجانات و خلقوخوی منفی در بیماران شده است و همین امر نظر بسیاری از متخصصان را متوجه خود ساخته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی گروهدرمانی با تأکید بر تئوری انتخاب بر کاهش احساس تنهایی بیماران مبتلا به MS (مولتیپل اسکلروزیس) بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با پیشآزمون، پسآزمون و گروه کنترل است. جامعه پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به MS مراجعهکننده به انجمن MS شهر تهران است که ابتدا از آنها پرسشنامه احساس تنهایی (UCLA) گرفته شد و از میان کسانی که نمره متوسط به بالا در این پرسشنامه کسب کردند 40 نفر انتخابشده و بهصورت تصادفی به دو گروه 20 نفرِ آزمایش و کنترل تقسیم شدند. روش آماری این پژوهش، تحلیل کوواریانس بود که در آن نمرات پیشآزمون کنترل گردید و برای بررسی تأثیر متغیر مستقل نمرات پسآزمون مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها: یافتههای پژوهش کاهش معناداری را در میانگین نمره احساس تنهایی در گروه آزمایشی پس از مداخله نشان داد. (05/0>P). نتیجهگیری: یافتهها نشان داد که گروهدرمانی مبتنی بر نظریه انتخاب بهطور معنیداری موجب کاهش احساس تنهایی گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل شد؛ بنابراین گروهدرمانی مبتنی بر نظریه انتخاب میتواند بهعنوان یک شیوه درمانی کارآمد در کاهش احساس تنهایی بیماران مبتلا به MS و بهعنوان درمان کمکی برای سایر درمانها مورد استفاده قرار گیرد.
محمداحسان تقی زاده؛ مرضیه السادات میرعلائی*
دوره 2، شماره 7 ، مهر 1392، ، صفحه 82-102
چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر معنویت درمانی گروهی در افزایش تابآوری بیماران ام اس استان اصفهان بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق، دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعه مورد پژوهش 4850 زن مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس استان اصفهان میباشند که مبتلا به نوععودکننده- بهبودپذیر و در محدوده سنی 20-40 سال و فاقد هرگونه ...
بیشتر
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر معنویت درمانی گروهی در افزایش تابآوری بیماران ام اس استان اصفهان بود. روش: این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و طرح تحقیق، دو گروهی با پیشآزمون و پسآزمون بود. جامعه مورد پژوهش 4850 زن مبتلا به ام اس عضو انجمن ام اس استان اصفهان میباشند که مبتلا به نوععودکننده- بهبودپذیر و در محدوده سنی 20-40 سال و فاقد هرگونه بیماری روانشناختیبودهاند. از این جمعیت 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) با استفاده از شیوه نمونهگیری دردسترس انتخاب شدند. افراد گروه آزمایش 10 جلسه در مداخلات گروه درمانی معنویت شرکت کردند. ابزار جمعآوری دادهها شامل پرسشنامه تابآوری کانر و دیویدسون (2003) بود. دادههای بدست آمده با استفاده از نرمافزار spss و روش آماری کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: نتایج به دست آمده از آماره آزمون F مربوط به بررسی تفاوت میانگین نمرات تابآوری که برابر 04/8 و سطح معناداری 0001/0p≤نشان میدهد، تفاوت بین میانگین نمره تابآوری در مرحله پس آزمون در گروه آزمایش و گواه با کنترل متغیر پیشآزمون،معنیدارمیباشد و میتوان گفت که معنویت درمانی به شیوهی گروهی میزان تابآوری مبتلایان به مالتیپل اسکلروزیس را در مقایسه با گروه گواه افزایش میدهد. نتیجهگیری:باتوجه به نتایج به دست آمده میتوان گفت، معنویت درمانی گروهی در افزایش تابآوری زنان مبتلا به ام.اس به طور چشمگیری موثراست. لذا پیشنهاد میشود این شیوه درمانی در انجمنهای ام اس سراسر کشور به عنوان درمان مکمل غیر دارویی برای افزایش تابآوریو به تبع آن کنار آمدن بیشتر با بیماری اجرا شود.